مثلث عشقی پارت۵
جونگکوک بدبخت تو زهنش
حالا چ گلی ب سرم بزنم ؟
جونگکوک ویو
_خب...خب...خب بیا بریم خونه من بعد من میرم دنبال کلید ساز و یه کلید جدید درست میکنه برات
+نه نه بهت بیشتر از این زحمت نمیدم
_اشکالی نداره دارم ب یه ارمی کمک میکنم
+تو...از کجا میدونی من ارمیم
_راستش...چند وقت پیش تو خیابون دیدمت داشتی اهنگ فیک لاو رو زمزمه میکردی
اینارو ولش زود بریم دوباره خونریزی نکنی
ات ویو
با این حرفش یکم خجالت کشدم دستمو گرفت و دوباره سوار اسانسور شدیم و ب طبقه همکف رفتیم
جونگکوک ویو
به خونه بردمش تو راه هزاران بار دعا کردم ک اعضا خونه نباشن
ب خونه رسیدیم و پشت در بازم دعا کردم بعد کلیدو از جیبم دراوردم و درو باز کردم هیشکی نبود رفتم تو خونه و یه نفس عمیق کشیدم و گفتم
_بیا تو
ات ویو
رفتم تو خونه و اروم و سر ب زیر مث تخم ادم رفتم رو مبل نشستم ک برام یه لیوان قهوه اورد همینجور ک داشتم قهومو میخوردم
ک یهو یه در ته راهرو باز شد و یه مرد هیکلی اومد بیرون یعنی اون کیه ؟
باورم نمیشه یعنی خودشههههه؟
اون مرد نامجوون بووود
÷علامت نامجون
÷کوووک تویی؟
÷توله سگ چرا اینقد دیر اومدی؟
حالا چ گلی ب سرم بزنم ؟
جونگکوک ویو
_خب...خب...خب بیا بریم خونه من بعد من میرم دنبال کلید ساز و یه کلید جدید درست میکنه برات
+نه نه بهت بیشتر از این زحمت نمیدم
_اشکالی نداره دارم ب یه ارمی کمک میکنم
+تو...از کجا میدونی من ارمیم
_راستش...چند وقت پیش تو خیابون دیدمت داشتی اهنگ فیک لاو رو زمزمه میکردی
اینارو ولش زود بریم دوباره خونریزی نکنی
ات ویو
با این حرفش یکم خجالت کشدم دستمو گرفت و دوباره سوار اسانسور شدیم و ب طبقه همکف رفتیم
جونگکوک ویو
به خونه بردمش تو راه هزاران بار دعا کردم ک اعضا خونه نباشن
ب خونه رسیدیم و پشت در بازم دعا کردم بعد کلیدو از جیبم دراوردم و درو باز کردم هیشکی نبود رفتم تو خونه و یه نفس عمیق کشیدم و گفتم
_بیا تو
ات ویو
رفتم تو خونه و اروم و سر ب زیر مث تخم ادم رفتم رو مبل نشستم ک برام یه لیوان قهوه اورد همینجور ک داشتم قهومو میخوردم
ک یهو یه در ته راهرو باز شد و یه مرد هیکلی اومد بیرون یعنی اون کیه ؟
باورم نمیشه یعنی خودشههههه؟
اون مرد نامجوون بووود
÷علامت نامجون
÷کوووک تویی؟
÷توله سگ چرا اینقد دیر اومدی؟
۸.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.