چندپارتی یونگی:)
بالاخره با پارت جدید اومدم🌝✨
راستشو بگین دلتون بران تنگ نشده بود؟ 😛
خیل خب زر زدن بسه اینم از پارت جدید
_یوقت لو نری
+تو نگران من نباش روزخوش
از اداره اومدم بیرون و رفتم سمت خونه تو راه همش به میا فکر میکردم حالا چجوری به هانا بگم؟ اصن چرا باید بگم بیخیال خودش متوجه میشه
نیم ساعت بعددد
بالاخره رسیدم خونه بدون هیج حرفی فقط رفتم سمت اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و سعی کردم یکم ذهنمو ازاد کنم که مامان وارد اتاق شد
=چرا اتقد دیر کردی؟
+فک کردم خبر داری
که صدای بابام از پایین اومد
@خانم ولش کن رفته بود پیش یونگی
=چی؟
@بیا برات توضیح میدم
مامان رف پایین و منم تصمیم گرفتم یه چرتی بزنم
یه هفته بعد
امروز یه تایم واسه ورزش کردن داشتیم پس رفتیم سر کلاس ورزش توی سالن ورزش دانشگاه که یونگی و دیدم واتتت چه غلطی میکنه اینجا؟
مربی: خب بچه ها من واسه دو هفته قراره برم مرخصی پس اقای مین مربی جدیدتونه
مربی رفت و یونگی بچه هارو گروه کرد که والیبال تمرین کنن واسه مسابقات منم به بهونه اینکه تو مسابقات نیستم تکی تمرین میکنم رفتم پیشش
+کله سبز اینجا چه غلطی میکنی؟
_جنابعالی نتونستی تو این یه هفته چیزی پیدا کنی پس عملا بی مصرفی و تصمیم گرفتم خودم بیام تا بلکه یه چیزی دستیگرمون شد
با تمسخر ادامه داد
_موندم چجوری اینهمه وقت چیزی پیدا نکردی
+اگه یه هفته دیگه بهم وقت بدی قطعا بیشتر از تو از کارشون سر درمیارم
_فک نکنم
+گگگگ
+حالا چحوری تونستی بیای؟
_خب من رسما پلیسم و مث تو کاراموز نیستم بهشون گفتم و اونام مربی شون و فرستادن مرخصی
+صحی
اهمیتی به...شعراش ندادم و رفتم تمرینمو بکنم
نیم ساعت بعددد
خسته شدم و رفتم رختکن که بظری ابمو بردارم که...
حمایت؟
راستشو بگین دلتون بران تنگ نشده بود؟ 😛
خیل خب زر زدن بسه اینم از پارت جدید
_یوقت لو نری
+تو نگران من نباش روزخوش
از اداره اومدم بیرون و رفتم سمت خونه تو راه همش به میا فکر میکردم حالا چجوری به هانا بگم؟ اصن چرا باید بگم بیخیال خودش متوجه میشه
نیم ساعت بعددد
بالاخره رسیدم خونه بدون هیج حرفی فقط رفتم سمت اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و سعی کردم یکم ذهنمو ازاد کنم که مامان وارد اتاق شد
=چرا اتقد دیر کردی؟
+فک کردم خبر داری
که صدای بابام از پایین اومد
@خانم ولش کن رفته بود پیش یونگی
=چی؟
@بیا برات توضیح میدم
مامان رف پایین و منم تصمیم گرفتم یه چرتی بزنم
یه هفته بعد
امروز یه تایم واسه ورزش کردن داشتیم پس رفتیم سر کلاس ورزش توی سالن ورزش دانشگاه که یونگی و دیدم واتتت چه غلطی میکنه اینجا؟
مربی: خب بچه ها من واسه دو هفته قراره برم مرخصی پس اقای مین مربی جدیدتونه
مربی رفت و یونگی بچه هارو گروه کرد که والیبال تمرین کنن واسه مسابقات منم به بهونه اینکه تو مسابقات نیستم تکی تمرین میکنم رفتم پیشش
+کله سبز اینجا چه غلطی میکنی؟
_جنابعالی نتونستی تو این یه هفته چیزی پیدا کنی پس عملا بی مصرفی و تصمیم گرفتم خودم بیام تا بلکه یه چیزی دستیگرمون شد
با تمسخر ادامه داد
_موندم چجوری اینهمه وقت چیزی پیدا نکردی
+اگه یه هفته دیگه بهم وقت بدی قطعا بیشتر از تو از کارشون سر درمیارم
_فک نکنم
+گگگگ
+حالا چحوری تونستی بیای؟
_خب من رسما پلیسم و مث تو کاراموز نیستم بهشون گفتم و اونام مربی شون و فرستادن مرخصی
+صحی
اهمیتی به...شعراش ندادم و رفتم تمرینمو بکنم
نیم ساعت بعددد
خسته شدم و رفتم رختکن که بظری ابمو بردارم که...
حمایت؟
۵.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.