پارت 13 فیک شرط بندی مافیا 🌓✨️
یونجی رفت یه ساعتی نشستن صدای تیر بلند شد......
فلیکس دویید سمت اتاق........
.... ۳۰ دقیقه قبل از شنیدن صدای تیر
یونجی: همش نقشه جیا بود
مافیا: اره توهم باید تقاص پس بدی و شوهرت به زودی ولی تو رو الان میکشم
یونجی: هه باورم نمیشد تو تله شما بیوفتم
مافیا: فاتحه خودتو بفرست
شروع به تیراندازی کردن یونجی هم خشکش زده بود
تیر اومد سمت یونجی که فلیکس اومد جلوی یونجی و تیر خورد به شونه اش
یونجی: فلیکس مگه بهت نگفتم نیا چرا به حرفم گوش نکردی (البته با گریه)
فلیکس: تو در خطر بودی ترسیدم چیزیت بشه
یونجی تفنگش رو در آورد همشونو کشت ولی یکیش به یونجی شلیک کرد
یونجی اونم با تیر زد گفت : برو به رئیس حرومزادت بگو حتما جبران میکنم
یهو یونجی از هوش رفت افتاد تو بغل فلیکس دوتا شون بیهوش داخل انباری متروکه
تهیونگ هم واسه چند ماه رفته بود خارج کشور........
اون دوتا اونجا ...... چند ساعت بعد....... فلیکس بهوش امد اخه تیر خورده بود به شونش
فلیکس: یونجی پاشو یونجی
هرچی صدای یونجی زد یونجی پا نشد دستای یونجی از سرما یخ زده بود
فلیکس: پاشو یونجی چشماتو باز کن لطفااااا
فلیکس یونجی رو کول کرد تا کنار جاده با اینکه خودش زخمی بود
فلیکس: تاکسی ....سوار تاکسی کرد یونجی رو ولی یونجی تو بغل فلیکس انگار مُرده بود
فلیکس یونجی رو برد دکتر:)
چند ساعت بعد عمل یونجی....
دکترا: خوشبختانه بیمار حالش خوبه
ولی یونجی همش تهیونگ رو صدا میزد وقتی حالش بد بود
یونجی: تهیونگ نرو 😭😭
فلیکس وارد اتاق شد پتو رو کشید رو یونجی دستای یونجی رو گرفت در همون حال گوشی فلیکس زنگ خورد
فلیکس: الو بابابزرگ خوبی
بابابزرگ فلیکس : چیکار کردی عروس اون عوضی رو عاشق خودت کردی
فلیکس: اره نترس بابابزرگ من انتقام بابامو از تهیونگ و بابابزرگش میگیرم
فلیکس نگاه یونجی کرد
فلیکس: اون عاشق من نشده ولی من بدجور عاشق اون شدم ✨️🌓🤦
ولی یونجی مکالمه اونا رو شنیده بود
فکر یونجی: واقعا من بهت اعتماد کردم اینجا جونم در خطره باید هرچه زودتر فرار کنم ✨️🥀
تهیونگ پیام داد
پیام تهیونگ
یونجی من با پرواز ایتالیا سئول بر میگردم
راستی اون عکسا واسه مادرم بود ببخشید اون روز اونجوری برخورد کردم
یونجی: منتظرتم
یونجی داشت شام میخورد خبر رو از تلویزیون نگا میکرد که خبر رو شنید
خبرنگار: متاسفانه هواپیما ایتالیا سئول روی دریا سقوط کرد و همه مسافران آن جان باختند تسلیت به مردم !
مایل به ادامه🌓✨️❤️
فلیکس دویید سمت اتاق........
.... ۳۰ دقیقه قبل از شنیدن صدای تیر
یونجی: همش نقشه جیا بود
مافیا: اره توهم باید تقاص پس بدی و شوهرت به زودی ولی تو رو الان میکشم
یونجی: هه باورم نمیشد تو تله شما بیوفتم
مافیا: فاتحه خودتو بفرست
شروع به تیراندازی کردن یونجی هم خشکش زده بود
تیر اومد سمت یونجی که فلیکس اومد جلوی یونجی و تیر خورد به شونه اش
یونجی: فلیکس مگه بهت نگفتم نیا چرا به حرفم گوش نکردی (البته با گریه)
فلیکس: تو در خطر بودی ترسیدم چیزیت بشه
یونجی تفنگش رو در آورد همشونو کشت ولی یکیش به یونجی شلیک کرد
یونجی اونم با تیر زد گفت : برو به رئیس حرومزادت بگو حتما جبران میکنم
یهو یونجی از هوش رفت افتاد تو بغل فلیکس دوتا شون بیهوش داخل انباری متروکه
تهیونگ هم واسه چند ماه رفته بود خارج کشور........
اون دوتا اونجا ...... چند ساعت بعد....... فلیکس بهوش امد اخه تیر خورده بود به شونش
فلیکس: یونجی پاشو یونجی
هرچی صدای یونجی زد یونجی پا نشد دستای یونجی از سرما یخ زده بود
فلیکس: پاشو یونجی چشماتو باز کن لطفااااا
فلیکس یونجی رو کول کرد تا کنار جاده با اینکه خودش زخمی بود
فلیکس: تاکسی ....سوار تاکسی کرد یونجی رو ولی یونجی تو بغل فلیکس انگار مُرده بود
فلیکس یونجی رو برد دکتر:)
چند ساعت بعد عمل یونجی....
دکترا: خوشبختانه بیمار حالش خوبه
ولی یونجی همش تهیونگ رو صدا میزد وقتی حالش بد بود
یونجی: تهیونگ نرو 😭😭
فلیکس وارد اتاق شد پتو رو کشید رو یونجی دستای یونجی رو گرفت در همون حال گوشی فلیکس زنگ خورد
فلیکس: الو بابابزرگ خوبی
بابابزرگ فلیکس : چیکار کردی عروس اون عوضی رو عاشق خودت کردی
فلیکس: اره نترس بابابزرگ من انتقام بابامو از تهیونگ و بابابزرگش میگیرم
فلیکس نگاه یونجی کرد
فلیکس: اون عاشق من نشده ولی من بدجور عاشق اون شدم ✨️🌓🤦
ولی یونجی مکالمه اونا رو شنیده بود
فکر یونجی: واقعا من بهت اعتماد کردم اینجا جونم در خطره باید هرچه زودتر فرار کنم ✨️🥀
تهیونگ پیام داد
پیام تهیونگ
یونجی من با پرواز ایتالیا سئول بر میگردم
راستی اون عکسا واسه مادرم بود ببخشید اون روز اونجوری برخورد کردم
یونجی: منتظرتم
یونجی داشت شام میخورد خبر رو از تلویزیون نگا میکرد که خبر رو شنید
خبرنگار: متاسفانه هواپیما ایتالیا سئول روی دریا سقوط کرد و همه مسافران آن جان باختند تسلیت به مردم !
مایل به ادامه🌓✨️❤️
۱۰.۲k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.