فیک مرد من
فیک مرد من
پارت ۲۷
ا.ت:عه... خب یونا...قراره شب.. عروسی بد.. به فا..ک بری..
چانیول:معلومه که بد قراره به فاک بره زد پسر منو نابود کرد
یونا:خب از عمد نبود بعدشم تو منو ا.ت رو ترسوندی
چانیول:به هر حال
یونا:خب حالا بیخیال بیاین بریم مدرسه دیرمون میشه ها
چانیول:من که آمادم ا.ت تو هم زود باش دیگه
ا.ت: بزار خط چشمم رو درست کنم
چانیول:نمیشه حالا درست نکنی
ا.ت:نه نمیشه باید درست کنم
چانیول:باشه فقط زود
ا.ت:.....
(پنج دقیقه بعد)
ا.ت:خب بریم خط چشمم رو درست کردممم
چانیول :بلاخره
ا.ت:فقط پنج دقیقه طول کشید
چانیول:حالا هرچی
یونا:حالا بحث کردن رو بزارین برای بعد دیرمون میشه
ا.ت:ساعت چنده؟
یونا:هفت و پونزده دقیقه
ا.ت:خب حالا پونزده دقیقه وقت داریم
یونا:خب از اینجا تا مدرسه پونزده دقیقه طول میکشه
چانیول:راست میگه بریم
یونا:بریم
چانیول:راستی مدرسه کجاست
یونا:[...................] (خودتون حالا یه لوکیشنی رو تصور کنین)
پرش زمانی به مدرسه
چانیول:خب پیاده شین رسیدیمم
ا.ت: خب دوستان آماده ی برای دعوا هستین
چانیول:مگه تو هم میخوای دعوا کنی؟
ا.ت:آره خب مگه چیه
یونا:بیشین بینیم بابا
ا.ت:گوه نخور
یونا:گوه نخور(اداشو در آورد)
ا.ت:خب که چی
یونا:(حرص)
چانیول:عشقم حرص نخور این گاو رو ولش کن
ا.ت:خب الان اینو گفتی من حرص بخورم؟
چانیول:نه
یونا:خب حالا ول کنید دو ساعته داریم اینجا بحث میکنیم بیاین بریم تو دیگه
ا.ت:وقتی رفتیم تو با جونگ کوک و دوستاش مواجه شدم داشتن باهم حرف میزدن من اونو دیدم ولی اون منو ندید
ا.ت:عوضی
چانیول:به کی میگی
ا.ت:به جونگ کوک
چانیول: کجاست؟کدومه؟
ا.ت:اونجاست اونه اون شیش تا پسر هم دوستاشن (اشاره کرد به ا جونگ کوک و جایی که با دوستاش یعنی اعضا وایسادن)
چانیول: خب بریم کلاس
ا.ت:مگه نمیخوایم دعوا کنیم
چانیول:چرا ولی تو رو بزاریم کلاس بعد خودمون بیایم دعوا
ا.ت:چرا اونوقت ؟
چانیول:باز میزننت
ا.ت:گوه میخورن
پارت ۲۷
ا.ت:عه... خب یونا...قراره شب.. عروسی بد.. به فا..ک بری..
چانیول:معلومه که بد قراره به فاک بره زد پسر منو نابود کرد
یونا:خب از عمد نبود بعدشم تو منو ا.ت رو ترسوندی
چانیول:به هر حال
یونا:خب حالا بیخیال بیاین بریم مدرسه دیرمون میشه ها
چانیول:من که آمادم ا.ت تو هم زود باش دیگه
ا.ت: بزار خط چشمم رو درست کنم
چانیول:نمیشه حالا درست نکنی
ا.ت:نه نمیشه باید درست کنم
چانیول:باشه فقط زود
ا.ت:.....
(پنج دقیقه بعد)
ا.ت:خب بریم خط چشمم رو درست کردممم
چانیول :بلاخره
ا.ت:فقط پنج دقیقه طول کشید
چانیول:حالا هرچی
یونا:حالا بحث کردن رو بزارین برای بعد دیرمون میشه
ا.ت:ساعت چنده؟
یونا:هفت و پونزده دقیقه
ا.ت:خب حالا پونزده دقیقه وقت داریم
یونا:خب از اینجا تا مدرسه پونزده دقیقه طول میکشه
چانیول:راست میگه بریم
یونا:بریم
چانیول:راستی مدرسه کجاست
یونا:[...................] (خودتون حالا یه لوکیشنی رو تصور کنین)
پرش زمانی به مدرسه
چانیول:خب پیاده شین رسیدیمم
ا.ت: خب دوستان آماده ی برای دعوا هستین
چانیول:مگه تو هم میخوای دعوا کنی؟
ا.ت:آره خب مگه چیه
یونا:بیشین بینیم بابا
ا.ت:گوه نخور
یونا:گوه نخور(اداشو در آورد)
ا.ت:خب که چی
یونا:(حرص)
چانیول:عشقم حرص نخور این گاو رو ولش کن
ا.ت:خب الان اینو گفتی من حرص بخورم؟
چانیول:نه
یونا:خب حالا ول کنید دو ساعته داریم اینجا بحث میکنیم بیاین بریم تو دیگه
ا.ت:وقتی رفتیم تو با جونگ کوک و دوستاش مواجه شدم داشتن باهم حرف میزدن من اونو دیدم ولی اون منو ندید
ا.ت:عوضی
چانیول:به کی میگی
ا.ت:به جونگ کوک
چانیول: کجاست؟کدومه؟
ا.ت:اونجاست اونه اون شیش تا پسر هم دوستاشن (اشاره کرد به ا جونگ کوک و جایی که با دوستاش یعنی اعضا وایسادن)
چانیول: خب بریم کلاس
ا.ت:مگه نمیخوایم دعوا کنیم
چانیول:چرا ولی تو رو بزاریم کلاس بعد خودمون بیایم دعوا
ا.ت:چرا اونوقت ؟
چانیول:باز میزننت
ا.ت:گوه میخورن
۶۵
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.