ازدواج اجباری

بعد از رفتن مهمونا
خب فکر کنید اونجا تابستونه
یجی. گرمه گرمه گرمهه کوککک چرا یه کولر ذیگه نمیخری
کوک. توی این گرما برم
همه دراز کشیدن رو زمین
یهو چه یونگ مثل خر پرید هوا
چه یونگ. اوماااااا اوپاااا بریم بستنی بقولیمممممممم
کوک. و یجی چرا به فکر خودم نرسیدم
چه یونگ. تعجب
کوک. بعضی موقع ها اینطوری میشه
رفتن دکه.
کوک. سه تا بستنی پنج اسکوپ میخوام
یجی. یکم کم نی
کوک بجا پنج لسکوپ شش تا بزنید بی زحمت
بستنی رو مث جنگ زده ها خوردن
یجی. از بس بستنی سرد بود سردرد گرفت
یجی. کوک سردرد گرفتم. بریم خونه
چه یونگ. مامان حالت خوبه بابا چته همینطور میشینی منو نگا میکنژ مامان سردرد داره میفهمی پاشو بریم دیگه
کوک. به خودت رفته یجی
یجی. ببند
رفتن خونه
یجی قرص خورد موقع اب خوردن چه یونگ گفت
چه یونگ. بابا من ابجی میخوام
کوک. من که مشکلی ندارم مشکل مامانته
یجی. کوککککککک زبند دهنتو همین یکی واسمون بسه چون نمیخوام بینشون فرق بزارم
چه یونگ. بابا من ابجی نموخام مامانم مثل ابجی میمونه.
کوک. چرا هیچکس بباشو دوی نداره عرررر
اومدن کوک رو بغل کردن
کوک. اممممم چه یونگ واس اعتراف کنیم
چه یونگ. اره اره
یجی چتونه
کوک و چه یونگ. دومتر از یجی دور موندن و با هم گفتن
چهکوک. ما پاستیل هاتو خوردیم(یجی عاشق پاستیله)
یجی. نگو که خوردین هااااااا. با نگرانی
چهکوک. اره خوردیم
یجی. اونا تاریخ گذشته بودن ای خداااا ژکم فک نمیکنید که چرا من نخوردمشونننن
کوک. جانننننننن الان چی گفتی
یجی. بچه رو به راه چپ هدایت کردی کوکککککک
چه یونگ ماماننننن
یجی دوید سمتش
و یهو
خمارییییی