بازی عشق شیطان پارت ۵۸
_P. . . 58_
ادامه تماس:
ژوئن: خب شاید.
جین وو: شاید؟!
ژوئن: خب واسه ی اینجور برنامه ها که براش آماده میکنم نمیتونم به خودش بگم.
جین وو(با خنده): به من چه دیگه میخواستی این جایگاهو بهش ندی.
که گوشیو قطع کرد...
ژوئنی(با خنده و آروم): هِی از دست تو... وقتی همه ی برنامه هارو ریختم سرت میفهمی...
سریع رفتم داخل و لباسام رو عوض کردم(اسلاید دوم) که برای بقیه هماهنگی ها و برنامه انتقال مارتینو به میراکل، برم شرکت پیش جین وو...
ژوئن: هه این واسه ی شب برنامه داریما یادت نره.
هه این: برنامه؟... صبر کن چه برنامه ای؟
ژوئن: یه مراسم دیگه ست.
که رفتم بیرون یاد این افتادم که خبر رسمی منتقل شدن مارتینو به میراکل رو پخش کنیم...
سوار ماشین شدم و راه افتاد بعد یکمی رسیدم.
خبرنگارای• زیادی اونجا بودن برای همین قبل پیاده شدن نگهبانا_ اومدن سمت من که بتونم سریع برم داخل.
از ماشینم پیاده شدم که برم داخل و همه خبرنگارا اومده بودن سمتم.
•: رئیس لی شما رد شدن اتهامات خودتون و مارتینو رو تائید میکنید؟
•: حقیقت داره که شماها فقط با وثیقه آزاد شدین و با رشوه اتهامات رو پاک کردین؟
•: لطفا باهامون مصاحبه کنید و بهمون جواب بدین.
•: رئیس لی...
رسیدم جلوی در ورودی که دیدم جین وو هم اومد و من هم...
ژوئن: در حال حاظر تمام اتهامات پاک شدن و ثابت شده که هممون بیگناه بودیم.
•: شما برای ادامه همکاری های مارتینو و میراکل و دوباره محبوب شدن هردو برنامه ای دارین؟
ژوئن: برنامه ی انتقال مارتینو به میراکل، امروز تا کمی بعد قراره مدیر عامل، مدیر، تیم بخش مدیریت و بقیه کارمندان مهم مارتینو به میراکل منتقل بشن یعنی در واقع نصف ساختمان میراکل تخلیه شده تا به مارتینو اختصاص داده بشه و همچنین قراره اسم مارتینو رو هم روی ساختمون قرار بدیم.
•: شما برای این برنامه بیانیه رسمی ای منتشر نکردین.
ژوئن: بله و به خاطر همین صمیمانه از همتون عذر خواهی میکنیم و امیدواریم که مارتینو و میراکل بتونن انتظارات رو برآورده کنن تا دوباره به محبوبیت و معروفیت خودشون برگردن.
بعد اون رفتیم داخل...
(کمی بعد که مارتینو منتقل شده بود.)
همه ی بچه ها بودن و
داخل دفتر:
کارلو: امروز کِیفت کوکه ژوئن.
ژوئن: امشب برنامه دارم.
سوهو: چه برنامه ای؟ واسه هه این؟
که جین وو همشو گفت.
مین سو: درخواست...
که جونگ هی سریع جلوی حرف مین سو رو گرفت.
ژوئن: حتما باید همشو بگی جین وو؟
لوکا: جدی جدی میخوای اینکارا رو بکنی؟
ژوئن: آره تازه قراره با خودمون هم کار کنه ها.
یه جون: پس به زودی یه جشن به خصوصی داریم...
(پرش زمانی به شب)
از هه این خواستم که بیاد سمت شرکت و باهم بریم(استایل هه این اسلاید سوم)
امشب دوباره براش سورپرایز داشتم ولی بهش گفته بودم که مراسمه...
ادامه تماس:
ژوئن: خب شاید.
جین وو: شاید؟!
ژوئن: خب واسه ی اینجور برنامه ها که براش آماده میکنم نمیتونم به خودش بگم.
جین وو(با خنده): به من چه دیگه میخواستی این جایگاهو بهش ندی.
که گوشیو قطع کرد...
ژوئنی(با خنده و آروم): هِی از دست تو... وقتی همه ی برنامه هارو ریختم سرت میفهمی...
سریع رفتم داخل و لباسام رو عوض کردم(اسلاید دوم) که برای بقیه هماهنگی ها و برنامه انتقال مارتینو به میراکل، برم شرکت پیش جین وو...
ژوئن: هه این واسه ی شب برنامه داریما یادت نره.
هه این: برنامه؟... صبر کن چه برنامه ای؟
ژوئن: یه مراسم دیگه ست.
که رفتم بیرون یاد این افتادم که خبر رسمی منتقل شدن مارتینو به میراکل رو پخش کنیم...
سوار ماشین شدم و راه افتاد بعد یکمی رسیدم.
خبرنگارای• زیادی اونجا بودن برای همین قبل پیاده شدن نگهبانا_ اومدن سمت من که بتونم سریع برم داخل.
از ماشینم پیاده شدم که برم داخل و همه خبرنگارا اومده بودن سمتم.
•: رئیس لی شما رد شدن اتهامات خودتون و مارتینو رو تائید میکنید؟
•: حقیقت داره که شماها فقط با وثیقه آزاد شدین و با رشوه اتهامات رو پاک کردین؟
•: لطفا باهامون مصاحبه کنید و بهمون جواب بدین.
•: رئیس لی...
رسیدم جلوی در ورودی که دیدم جین وو هم اومد و من هم...
ژوئن: در حال حاظر تمام اتهامات پاک شدن و ثابت شده که هممون بیگناه بودیم.
•: شما برای ادامه همکاری های مارتینو و میراکل و دوباره محبوب شدن هردو برنامه ای دارین؟
ژوئن: برنامه ی انتقال مارتینو به میراکل، امروز تا کمی بعد قراره مدیر عامل، مدیر، تیم بخش مدیریت و بقیه کارمندان مهم مارتینو به میراکل منتقل بشن یعنی در واقع نصف ساختمان میراکل تخلیه شده تا به مارتینو اختصاص داده بشه و همچنین قراره اسم مارتینو رو هم روی ساختمون قرار بدیم.
•: شما برای این برنامه بیانیه رسمی ای منتشر نکردین.
ژوئن: بله و به خاطر همین صمیمانه از همتون عذر خواهی میکنیم و امیدواریم که مارتینو و میراکل بتونن انتظارات رو برآورده کنن تا دوباره به محبوبیت و معروفیت خودشون برگردن.
بعد اون رفتیم داخل...
(کمی بعد که مارتینو منتقل شده بود.)
همه ی بچه ها بودن و
داخل دفتر:
کارلو: امروز کِیفت کوکه ژوئن.
ژوئن: امشب برنامه دارم.
سوهو: چه برنامه ای؟ واسه هه این؟
که جین وو همشو گفت.
مین سو: درخواست...
که جونگ هی سریع جلوی حرف مین سو رو گرفت.
ژوئن: حتما باید همشو بگی جین وو؟
لوکا: جدی جدی میخوای اینکارا رو بکنی؟
ژوئن: آره تازه قراره با خودمون هم کار کنه ها.
یه جون: پس به زودی یه جشن به خصوصی داریم...
(پرش زمانی به شب)
از هه این خواستم که بیاد سمت شرکت و باهم بریم(استایل هه این اسلاید سوم)
امشب دوباره براش سورپرایز داشتم ولی بهش گفته بودم که مراسمه...
۴۶۵
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.