معشوقه ی کیم
#معشوقه_ی_کیم
پارت ۶
مشغول غذا خوردن شدیم که نونا با حرص از خونه رفت بیرون وقت خواب شد رفتم رو تخت خوابیدم که تهیونگ لباسش رو در آورد و اومد کنارم چشمام چهار تا شده بود ولی با این حال خوابیدم چون صبح زود بلند شده بودم
تهیونگ =
باورم نمیشد انقدر زود باهام کنار بیاد مثل اینکه دخترا خیلی باهم فرق دارن
چشمام رو روی هم گذاشتم و خوابیدم .
صبح ساعت ۷ پاشدم و رفتم حموم وقتی چشمم به هان سو اوفتاد انگار یه خرس کوچولو گرفته خوابیده ته دلم داشتم میخندیدم ولی زود خودمو جمع و جور کردم
کت شلوارم رو پوشیدم و ادکلن م رو زدم و رفتم بالا سر هان سو
هان سو =
با احساس صدا زدن اسمم از خواب بیدار شدم که با چهره ی جدی تهیونگ مواجه شدم که گفت : پاشو لباست رو عوض کن باید عقد کنیم باشه ای گفتم و از اتاق رفت بیرون
پارت ۶
مشغول غذا خوردن شدیم که نونا با حرص از خونه رفت بیرون وقت خواب شد رفتم رو تخت خوابیدم که تهیونگ لباسش رو در آورد و اومد کنارم چشمام چهار تا شده بود ولی با این حال خوابیدم چون صبح زود بلند شده بودم
تهیونگ =
باورم نمیشد انقدر زود باهام کنار بیاد مثل اینکه دخترا خیلی باهم فرق دارن
چشمام رو روی هم گذاشتم و خوابیدم .
صبح ساعت ۷ پاشدم و رفتم حموم وقتی چشمم به هان سو اوفتاد انگار یه خرس کوچولو گرفته خوابیده ته دلم داشتم میخندیدم ولی زود خودمو جمع و جور کردم
کت شلوارم رو پوشیدم و ادکلن م رو زدم و رفتم بالا سر هان سو
هان سو =
با احساس صدا زدن اسمم از خواب بیدار شدم که با چهره ی جدی تهیونگ مواجه شدم که گفت : پاشو لباست رو عوض کن باید عقد کنیم باشه ای گفتم و از اتاق رفت بیرون
۳.۶k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.