وقتی تو مدرسه بهت ... [p2آخر]

وقتی تو مدرسه بهت ... [p2آخر]
#هیونجین #استری_کیدز #درخواستی
Pov:
وقتی تو مدرسه بهت قلدری میکنه اما بعد ...

= آه..واقعا که ... این همه سال اذیتم کردی با روح و روانم خیلی خوب بازی کردی الانم بازی با احساساتمه؟ هوانگ هیونجین من اسباب بازی تو نیستم ... لطفا بس کن لطفا..دست از سر من بردار...
با حرکتی که زد خشک سرجات وایستادی..
محکم تورو به بغلش گرفت و با صدایی لرزون و بغص دار گفت : _ من..من...واقعا بابت اون رفتار های زشتم شرمنده ام ا/ت...منِ عوضی واقعا متاسفم که همچین رفتار هایی باهات داشتم...
* کم کم داشت تبدیل به اشک میشدن...این چندمین باری بود که به شک رفته بودی ...*
لطفا ا/ت بهم..فرصت دوباره ای بده..من از ته دلم دارم میگم متاسفم..ولی یک شانس بهم بده لطفا...
دستت رو روی کمرش گذاشتی و اروم نوازشش کردی ...
= هیس..اروم باش..
ازت فاصله گرفت و با چشم هایی اشکی نگاهت کرد
لبخندی زدی و اشک هاش رو پاک کردی
= بهت شانس دیگه ای میدم...پس لطفا گریه نکن...:)
علت این شانس چی بود؟ میتونستی حس کنی که واقعا پشیمونه..کسی نیست که گریه کنه...از کلمه های جادویی استفاده کنه..مخصوصا پیش تو ! .. شاید بهتر بود شانس دیگه ای بهش میدادی تا دوباره بتونه خود واقعیشو بهت ثابت کنه اما این بار یک ورژن دیگه ای !
چطوره؟:)