مافیا سرد 28
حالا باید ببینم
تهیونگ چه کادویی دوست داره
رفتم تو اتاقش و دیدم پر کتاب و مجسمه
هست
مجسمه های کوچیک
واسه همین تصمیم گرفتم براش مجسمه بگیرم
رفتم بیرون و کلی گشتم
ولی هیچی پیدا نکردم تا اینکه
یه مغازه مجسمه فروشی پیدا کردم
چند تا مجسمه گرفتم (عکسش و تو پارت بعدی میذارم)
به ساعت نگاه کردم
او الان چهل دیقه دیگه میرسه
سریع رفتم خونه میز رو چیدم
لباسامو پوشیدم و منتظر نشستم تا تهیونگ بیاد
ویو ته
کارامو انجام دادم و داشتم میرفتم سمت خونه
از صبح تا الان تو فکرم
مگه امروز چه روزیه
ویو ات
از پنجره منتظر ته بودم
دیدم ماشینش اومد
و رفتم توی حیاط
ات : سلام عزیزم
ته : سلام
چرا تا اینجا اومدی من میومدم تو دیگه
ات : یادت اومد
ته :اگه بگم یادم نیومد ناراحت میشی
ات : اون نه
خب میشه چشاتو ببندی
ته : چرا
ات : حالا ببند
چشاشو بست و بردمش تو خونه
ات : چشماتو باز کن
ویو ته
وقتی چشمامو باز کردم دیدم کلی غذا درست کرده با کیک
ات : تولدت مبارک
ته : واقعا امروز تولدم بود
ات : اوهوم
خب کادو تولد باز کن
ته : کادو چرا گرفتی
ات : حالا باز کن
وقتی چشمو باز کردم دیدم چند تا
مجسمه کوچیک گرفته
ات : اگه دوست نداری ببخشید
نمیدونستم چی دوست داری
ته : از کجا میدونستی من مجسمه دوست دارم
که تهیونگ یهو بوسم کرد
ته : مرسی
شام و خوردیم تهیونگم میکشم برید و رفتیم که بخوابیم
لطفا حمایت 🤝🍺
تهیونگ چه کادویی دوست داره
رفتم تو اتاقش و دیدم پر کتاب و مجسمه
هست
مجسمه های کوچیک
واسه همین تصمیم گرفتم براش مجسمه بگیرم
رفتم بیرون و کلی گشتم
ولی هیچی پیدا نکردم تا اینکه
یه مغازه مجسمه فروشی پیدا کردم
چند تا مجسمه گرفتم (عکسش و تو پارت بعدی میذارم)
به ساعت نگاه کردم
او الان چهل دیقه دیگه میرسه
سریع رفتم خونه میز رو چیدم
لباسامو پوشیدم و منتظر نشستم تا تهیونگ بیاد
ویو ته
کارامو انجام دادم و داشتم میرفتم سمت خونه
از صبح تا الان تو فکرم
مگه امروز چه روزیه
ویو ات
از پنجره منتظر ته بودم
دیدم ماشینش اومد
و رفتم توی حیاط
ات : سلام عزیزم
ته : سلام
چرا تا اینجا اومدی من میومدم تو دیگه
ات : یادت اومد
ته :اگه بگم یادم نیومد ناراحت میشی
ات : اون نه
خب میشه چشاتو ببندی
ته : چرا
ات : حالا ببند
چشاشو بست و بردمش تو خونه
ات : چشماتو باز کن
ویو ته
وقتی چشمامو باز کردم دیدم کلی غذا درست کرده با کیک
ات : تولدت مبارک
ته : واقعا امروز تولدم بود
ات : اوهوم
خب کادو تولد باز کن
ته : کادو چرا گرفتی
ات : حالا باز کن
وقتی چشمو باز کردم دیدم چند تا
مجسمه کوچیک گرفته
ات : اگه دوست نداری ببخشید
نمیدونستم چی دوست داری
ته : از کجا میدونستی من مجسمه دوست دارم
که تهیونگ یهو بوسم کرد
ته : مرسی
شام و خوردیم تهیونگم میکشم برید و رفتیم که بخوابیم
لطفا حمایت 🤝🍺
۵.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.