جراح من💙p7
نامجون : *امیدوارم خودش باشه* پیش خودش
ا/ت : *وقتی دکتر درمورد زندگیش حرف میزد بهش حسودی میکردم اون الان یه خانواده واقعی داره یه پدر یه مادر و یه برادر بزرگتر* پیش خودش
نامجون:ا/ت!
ا/ت : بله ؟
نامجون : ا/ت الان اون پرستاری که تو رو پیش خودش بزرگ کرد کجاست ؟ اسمش چیه ؟
ا/ت: اون......
نامجون:...
ا/ت: اون الان خارج از کشوره برای کار مهمیه که یک هفته طول میکشه همراه با همسرش رفته. اسمش ... جانگ میری .
نامجون:جانگ میری !!! پرستار بخش اورژانس ؟
ا/ت: بله .
نامجون: اومدم ازش بپرسم که گوشیم زنگ خورد .
ا/ت : نمیخواید جواب بدین ؟
نامجون : چرا... بله ؟
***:..........
نامجون: باشه باشه !!!
***:...........
*پایان مکالمه*
نامجون : باید بریم ا/ت ، جراحی فوری داریم و این فرصتیه که خودتو ثابت کنی!
ا/ت : چشم.
*پایان فلش بک*
لیا : عجب !!! تو توی دوران کار آموزی خیلی با دکتر خیلی صمیمی بودیاااااااا
ا/ت : نه اصلا اینجوریا نیست.
لیا : اع دکتر و برادرش رفتن حیف شد! میخواستم یه سلامی عرض کنم
ا/ت : خداروشکر رفتن...
لیا: ا/تتتتت ...(با حالت شکایتی)
ا/ت : *وقتی دکتر درمورد زندگیش حرف میزد بهش حسودی میکردم اون الان یه خانواده واقعی داره یه پدر یه مادر و یه برادر بزرگتر* پیش خودش
نامجون:ا/ت!
ا/ت : بله ؟
نامجون : ا/ت الان اون پرستاری که تو رو پیش خودش بزرگ کرد کجاست ؟ اسمش چیه ؟
ا/ت: اون......
نامجون:...
ا/ت: اون الان خارج از کشوره برای کار مهمیه که یک هفته طول میکشه همراه با همسرش رفته. اسمش ... جانگ میری .
نامجون:جانگ میری !!! پرستار بخش اورژانس ؟
ا/ت: بله .
نامجون: اومدم ازش بپرسم که گوشیم زنگ خورد .
ا/ت : نمیخواید جواب بدین ؟
نامجون : چرا... بله ؟
***:..........
نامجون: باشه باشه !!!
***:...........
*پایان مکالمه*
نامجون : باید بریم ا/ت ، جراحی فوری داریم و این فرصتیه که خودتو ثابت کنی!
ا/ت : چشم.
*پایان فلش بک*
لیا : عجب !!! تو توی دوران کار آموزی خیلی با دکتر خیلی صمیمی بودیاااااااا
ا/ت : نه اصلا اینجوریا نیست.
لیا : اع دکتر و برادرش رفتن حیف شد! میخواستم یه سلامی عرض کنم
ا/ت : خداروشکر رفتن...
لیا: ا/تتتتت ...(با حالت شکایتی)
۱۷.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.