خوووووب شروع میکنم و راستی تنفس تسوتاکو هم گل هست
از زبان تسوتاکو :
خیلی خسته بودم دیروز گیو تموم موضوع رو برام تعریف کرده بود اینکه قرار بود بخاطر یه دختر هم گیو هم من هم اوروکوداکی و هم یه پسر دیگه مجازات بشن
رفتم بخوابم چون تازه از معموریت برگشته بودم. سرم رو روی بالشت گذاشتم تا چشام گرم شد دیدم کلاغ گیو داره به پنجره نوک میزنه با بیحالی بلند شدم و رفتم دم پنجره
پنجره رو باز کردم و دیدم به پاش یه نامه بود فهمیدم از طرف گیو بوده نامه رو باز کردم و دیدم که گیو نوشته.....
ببخشید اگه کم بود تا همینجاش رو بخونید اگه راضی بودید بهم بگید بقیش رو بنویسم اگه نه که دیگه هیچی 😞
خیلی خسته بودم دیروز گیو تموم موضوع رو برام تعریف کرده بود اینکه قرار بود بخاطر یه دختر هم گیو هم من هم اوروکوداکی و هم یه پسر دیگه مجازات بشن
رفتم بخوابم چون تازه از معموریت برگشته بودم. سرم رو روی بالشت گذاشتم تا چشام گرم شد دیدم کلاغ گیو داره به پنجره نوک میزنه با بیحالی بلند شدم و رفتم دم پنجره
پنجره رو باز کردم و دیدم به پاش یه نامه بود فهمیدم از طرف گیو بوده نامه رو باز کردم و دیدم که گیو نوشته.....
ببخشید اگه کم بود تا همینجاش رو بخونید اگه راضی بودید بهم بگید بقیش رو بنویسم اگه نه که دیگه هیچی 😞
۲.۹k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.