پارت 2 زخم عشق
و آن لحظه اتفاقی که نباید، افتاد...ا.ت، توسط تک تیر اندازی، تیر خورده بود و بر زمین افتاده بود...
_خانوم ا.ت... آقای جونگ سریع زنگ بزن اورژانس ایشون تیر خوردند...
٪ولی قربان نمیشه... چون اگه بفهمند از طرف ما به اورژانس زنگ زده شده، دردسر میشه
_به خشکی شانس... ماشینو اماده کن به خونم میبرمش و به دکتر زنگ بزن و بگو به خونه ی من بیاد.
٪ چشم قربان
تهیونگ، جسم ا.ت را بغل کرده بود و با سرعت به سمت ماشین میرفت.
_سریع ماشینو روشن کن
تهیونگ، ا.ت را به خانه ی خود برد و در همان لحظات دکتر رسید:
~مشکل چیه؟
_تیر خورده توی شونش
~به پرستاری که همراهم اومده بگید ابزارات و وسایل مخصوص رو بیاره... شما هم از اتاق بیرد بیرون.
_اما..
~لطفا چون حضور شما باعث حواس پرتی میشه
_چشم
دکتر، کمی بعد از اتاق به بیرون امد و گفت:
~حالشون خوب نیست و باید به بیمارستان منتقل بشند
_تیر رو دراوردین؟
~بله ولی خونریزی زیادی داشتند
_اما ما نمیتونیم ببریمش بیمارستان چون اگه بفهمند بیمار از طرف ماست، دردسر درست میشه
~خب پس چند روز باید در همینجا و همین حالت استراحت کنند... تأکید میکنم اصلا نباید جابجا بشند
_بله متوجه شدم... ممنونم، به اقای جونگ بگید و تسویه حساب کنید.
~نیازی نیست کاری نکردم... فقط خوب مواظبشون باشید
_چشم... و راستی الان بیهوشه؟
~بله
_اهان
دکتر رفت و حالا تهیونگ با ا.ت تنها شده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو تهیونگ
خدای من.... چقدر یه آدم میتونه زیبا باشه؟ به شخصه میتونم بگم تابه حال دختری به این زیبایی ندیدم و نخواهم دید...
+عاخخخخ
_خانوم ا.ت... بالاخره بهوش اومدین؟ 3 روز هست که بیهوش هستید.
+چی؟ چیشده؟ من کجام؟... عاخخخخ شونم چرا انقدر درد میکنه؟
_شما توی مراسم خاکسپاری پدر من، تیر خوردید و چون ما نمیتونستیم شمارو به بیمارستان ببریم، به خونه ی من اومدید و دکتر شخصی خانواده ی ما، سه روز پیش تیر رو از شونه ی شما خارج کردند و پانسمان کردند. دردی که الان دارید به دلیل شدت و سرعت تیر بوده.
+وای... خدای من... یعنی من سه روزه که اینجا، توی خونه ی شما بیهوشم؟ وای واقعا ببخشید... من... من...
_هیس... تقصیر شما نبود که تیر خوردین و اصلا هم مزاحم من نشدین چون کاملا در این سه روز بیهوش بودین...
(بچه ها یه نکته: من اون اول علامت اسمارو اوردم مثلا جونگ کوک ~ ولی اون اول بخاطر کمبود علامت، مجبور شدم از علامت های اونا استفاده کنم مثل دکتر که علامتش ~ هست. بعدا اگه مجددا~ رو اوردم منظورم کوکه نه دکتر)
حمایتا کم شده... 🙂
_خانوم ا.ت... آقای جونگ سریع زنگ بزن اورژانس ایشون تیر خوردند...
٪ولی قربان نمیشه... چون اگه بفهمند از طرف ما به اورژانس زنگ زده شده، دردسر میشه
_به خشکی شانس... ماشینو اماده کن به خونم میبرمش و به دکتر زنگ بزن و بگو به خونه ی من بیاد.
٪ چشم قربان
تهیونگ، جسم ا.ت را بغل کرده بود و با سرعت به سمت ماشین میرفت.
_سریع ماشینو روشن کن
تهیونگ، ا.ت را به خانه ی خود برد و در همان لحظات دکتر رسید:
~مشکل چیه؟
_تیر خورده توی شونش
~به پرستاری که همراهم اومده بگید ابزارات و وسایل مخصوص رو بیاره... شما هم از اتاق بیرد بیرون.
_اما..
~لطفا چون حضور شما باعث حواس پرتی میشه
_چشم
دکتر، کمی بعد از اتاق به بیرون امد و گفت:
~حالشون خوب نیست و باید به بیمارستان منتقل بشند
_تیر رو دراوردین؟
~بله ولی خونریزی زیادی داشتند
_اما ما نمیتونیم ببریمش بیمارستان چون اگه بفهمند بیمار از طرف ماست، دردسر درست میشه
~خب پس چند روز باید در همینجا و همین حالت استراحت کنند... تأکید میکنم اصلا نباید جابجا بشند
_بله متوجه شدم... ممنونم، به اقای جونگ بگید و تسویه حساب کنید.
~نیازی نیست کاری نکردم... فقط خوب مواظبشون باشید
_چشم... و راستی الان بیهوشه؟
~بله
_اهان
دکتر رفت و حالا تهیونگ با ا.ت تنها شده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو تهیونگ
خدای من.... چقدر یه آدم میتونه زیبا باشه؟ به شخصه میتونم بگم تابه حال دختری به این زیبایی ندیدم و نخواهم دید...
+عاخخخخ
_خانوم ا.ت... بالاخره بهوش اومدین؟ 3 روز هست که بیهوش هستید.
+چی؟ چیشده؟ من کجام؟... عاخخخخ شونم چرا انقدر درد میکنه؟
_شما توی مراسم خاکسپاری پدر من، تیر خوردید و چون ما نمیتونستیم شمارو به بیمارستان ببریم، به خونه ی من اومدید و دکتر شخصی خانواده ی ما، سه روز پیش تیر رو از شونه ی شما خارج کردند و پانسمان کردند. دردی که الان دارید به دلیل شدت و سرعت تیر بوده.
+وای... خدای من... یعنی من سه روزه که اینجا، توی خونه ی شما بیهوشم؟ وای واقعا ببخشید... من... من...
_هیس... تقصیر شما نبود که تیر خوردین و اصلا هم مزاحم من نشدین چون کاملا در این سه روز بیهوش بودین...
(بچه ها یه نکته: من اون اول علامت اسمارو اوردم مثلا جونگ کوک ~ ولی اون اول بخاطر کمبود علامت، مجبور شدم از علامت های اونا استفاده کنم مثل دکتر که علامتش ~ هست. بعدا اگه مجددا~ رو اوردم منظورم کوکه نه دکتر)
حمایتا کم شده... 🙂
۴.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.