PT.15
2018
_دیگه از برده های من حساب میشی
2022
+دیگه از برده های من حساب میشی
(یک هفته بعد)
{از زبان سوجونگ}
توی این یه هفته جیمین باهام کاری نداشت ولی هر لحظه ممکن بود باز دیوانه بشه و بیاد باز
اگه بخوام راستش رو بگم مثل سگ ازش میترسم زخمام بعد یه هفته هنوز که هنوز خوب نشده
از صبح یه حالت تهوع دارم انگار قراره هر لحظه بیهوش بشم با صدای داد های یه دختر تو طبقه پایین از
فکر دراومدم بلند شدم و خواستم برم سمت در که چشمام یک لحظه سیاه شد از لبه ی تخت
زود گرفتم تا نیفتم بعد از درست شدن حالم چشمام رو باز کردن و سمت در حرکت کردم درو باز کردم
و به سمت پله ها حرکت کردم از پله ها داشتم پایین میرفتم که دیدم یه دختر داره سر آجوما داد میزنه و نامجون هم داشت به سمتشون میر.....
{از زبان راوی}
نامجون داشت با اخم به سمت آجوما و دختره میرفت که با صدای افتادن چیزی محکمی سریع سرش رو سمت پله ها چرخوند و با دیدین جسم بیهوش و خونی سوجونگ
رنگ از روش پرید و تقریبا از وسط سالن تا پله ها رو پرواز کرد
×سوجونگ سوجونگگگگ صدام رو میشنوی
_بد..بد...بدنم د..د...درد م..میکنه
نامجون یه نگاهی به بدن سوجونگ انداخت که با دیدن شلوار سفید سوجونگ که داشت قرمز میشد
تقریبا داشت سکته میکرد
×آجومااا زنگ بزن به هیونجینننن
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۲ لایک
تاداااا شخصیت جدید داریم
_دیگه از برده های من حساب میشی
2022
+دیگه از برده های من حساب میشی
(یک هفته بعد)
{از زبان سوجونگ}
توی این یه هفته جیمین باهام کاری نداشت ولی هر لحظه ممکن بود باز دیوانه بشه و بیاد باز
اگه بخوام راستش رو بگم مثل سگ ازش میترسم زخمام بعد یه هفته هنوز که هنوز خوب نشده
از صبح یه حالت تهوع دارم انگار قراره هر لحظه بیهوش بشم با صدای داد های یه دختر تو طبقه پایین از
فکر دراومدم بلند شدم و خواستم برم سمت در که چشمام یک لحظه سیاه شد از لبه ی تخت
زود گرفتم تا نیفتم بعد از درست شدن حالم چشمام رو باز کردن و سمت در حرکت کردم درو باز کردم
و به سمت پله ها حرکت کردم از پله ها داشتم پایین میرفتم که دیدم یه دختر داره سر آجوما داد میزنه و نامجون هم داشت به سمتشون میر.....
{از زبان راوی}
نامجون داشت با اخم به سمت آجوما و دختره میرفت که با صدای افتادن چیزی محکمی سریع سرش رو سمت پله ها چرخوند و با دیدین جسم بیهوش و خونی سوجونگ
رنگ از روش پرید و تقریبا از وسط سالن تا پله ها رو پرواز کرد
×سوجونگ سوجونگگگگ صدام رو میشنوی
_بد..بد...بدنم د..د...درد م..میکنه
نامجون یه نگاهی به بدن سوجونگ انداخت که با دیدن شلوار سفید سوجونگ که داشت قرمز میشد
تقریبا داشت سکته میکرد
×آجومااا زنگ بزن به هیونجینننن
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۲ لایک
تاداااا شخصیت جدید داریم
۱۲.۱k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.