فیک جانگ کوک(عشق رستورانی)پارت ۶*
از زبون ا/ت:
رفتیم خونه ی من.رفتم یک سری زورالات و اکسسوری ورداشتم .بعد رفتم لبتاب مدارک شناسایی رو ورداشتم. با چند تا چیز خوردنی که تو این یه هفته که باید بیرون باشیم یه سری چیز میز داشته باشیم. خونم چیزیش نشده بود فقط دیوارش یه کم ترک برداشته بود.برام عجیب بود.😊
کوک هم یه یه دقیقه بعد اومد تو .نفسم بالا نمیومد.
ا/ت:ببخشید مرتب نیست.
کوک:تو که نمی دونستی یکی میاد خونت.
ا/ت:هه
با هم رفتیم یکسری خوراکی خریدیم یه زیرنداز و چادر هم خریدیم.
اما شب:
بای تا پارت بعد❤💛💚💙🍓🥑🍇💋
رفتیم خونه ی من.رفتم یک سری زورالات و اکسسوری ورداشتم .بعد رفتم لبتاب مدارک شناسایی رو ورداشتم. با چند تا چیز خوردنی که تو این یه هفته که باید بیرون باشیم یه سری چیز میز داشته باشیم. خونم چیزیش نشده بود فقط دیوارش یه کم ترک برداشته بود.برام عجیب بود.😊
کوک هم یه یه دقیقه بعد اومد تو .نفسم بالا نمیومد.
ا/ت:ببخشید مرتب نیست.
کوک:تو که نمی دونستی یکی میاد خونت.
ا/ت:هه
با هم رفتیم یکسری خوراکی خریدیم یه زیرنداز و چادر هم خریدیم.
اما شب:
بای تا پارت بعد❤💛💚💙🍓🥑🍇💋
۳۴.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.