اروم یکی از چشمامو باز کردم و با اون رو به رو شدم..
اروم یکی از چشمامو باز کردم و با اون رو به رو شدم..
چرا اونننننن؟؟ چ.چرا با..باید اون کوک باشه؟؟..
داشتم سکته میکردم صورتم مثل گوجه شده بود سریع یه متر ازش فاصله گرفتم
_م.میانههههه
موچی: تو ک منم لخت دیدی اینشکلی نشدی ن..نکنه عاشق کوکی
_تو یکی دهنو ببند
موچی: نبندم چ میشه
_ب فاکت میدم.
موچی: اها اوک
همه ب من،جیمینو کوک خیره شدن غیر از یونگی که سرش پایین بود و معلوم بود میخواد ب چوخم بده
من هنوزم گوجه بودم جیمین رفت تو گوشیش و کوک همین جوری ب من زل زده بود و شونشو با دستش گرفته بود(عررر فک کن کوک جلوت باشه و کل تتو و پکاشو ببینی من قطعا سکته قلبی و مغزی رو با هم میزدم)
من اب دهنمو با صدا قورت دادم و به کوک زل زدم لنتی تا نگاتو از روم برنداری نمیتونم نگات نکنم کهههههه
نامی:(رو به یونگی) نکنه بش چیزی گفتی میدونی چقد ازش بزرگتری؟؟؟؟(عصبانیت و جدیت)
یونگی نامجون رو کنار زد اومد سمتم صورتامون اندازه یک یا دوسانت فاصله داشت..
شوگا: ب چ جرعتی این کارو کردی هانننن
_یکار ساده بود من که همیشه از این کارا میکنم تو ب دل نگیر چاگ...
شوگا: چاگیا و کوفت میدونی چقد دردم اومد؟. ـ
_د..دردت اومد؟؟ در این حد بود م..من همیشه اینجور میک...
نذاشت حرفمو ادامه بدم و گف
_یبار فقط یبار دیگه.. دیگه اگه تو رو با اون عوضی ببینم(هاته) برات بد میشه یونا خیلی بد اون که دیگ زنده نمیمونه توم معلوم نیست چ بلایی سرت میارم پس مراقب...مراقب خودت باش..(داد)
از دادی که زد ترسیدم و چشمامو رو هم فشردم دلم میخواس بزنم زیر گریه من..من کاری نکردم اون اشغال بیخیال نمیشدددددد دلم میخواس اونو بکشمممم
میتونستم صدا نفس نفس زدناشو بشنوم منم بعد این که چاقو خوردم یه مریضی مربوط به تنفسم گرفتم البته تو زندگیم تاثیر زیادی نداش میتونستم تمام کارامو به خوبی انجام بدم و..ولی وقتی بی دلیل اون صحنه های مرگ سوهون اومدم جلو چشمم ب نفس نفس زدم افتادم چشام داشت سیاهی میرف بزور خودمو نگه داشته بودم حالم داش بد میشد بعد دادی ک شوگا زد نامجون و هوبی اومدن سراغشو از من دورش کردن داشتم میفتادم که کوک منو بغل کرد(براید استایل) و جیمین سریع رفت سراغ کیفمو قرصامو در اورد و با اب برام اورد اون همیشه میدونه ک چشکلی موقعیت های مختلفو کنترل کنه قرصامو خوردم حالم بهتر شد جینی که کلا ی گوشه وایساده بود و تا الان هیچ حرفی نزده بود دهن باز کرد و گفت
جین: حقمه که بدونم اینجا چ خبره نه؟؟
_راستش من ی شوخی خرکی با شوگا کردمو اونم از دستم ناراحت شد
جین: چ شوخی ای
ته: تابلو نیس زده به...
کوک نذاشت ته حرفشو ادامه بده و ش
سرفه کرد
کوک: اهم اهم..
این سرفه باعث شد تهیونگ حرفشو ادامه نده...
چرا اونننننن؟؟ چ.چرا با..باید اون کوک باشه؟؟..
داشتم سکته میکردم صورتم مثل گوجه شده بود سریع یه متر ازش فاصله گرفتم
_م.میانههههه
موچی: تو ک منم لخت دیدی اینشکلی نشدی ن..نکنه عاشق کوکی
_تو یکی دهنو ببند
موچی: نبندم چ میشه
_ب فاکت میدم.
موچی: اها اوک
همه ب من،جیمینو کوک خیره شدن غیر از یونگی که سرش پایین بود و معلوم بود میخواد ب چوخم بده
من هنوزم گوجه بودم جیمین رفت تو گوشیش و کوک همین جوری ب من زل زده بود و شونشو با دستش گرفته بود(عررر فک کن کوک جلوت باشه و کل تتو و پکاشو ببینی من قطعا سکته قلبی و مغزی رو با هم میزدم)
من اب دهنمو با صدا قورت دادم و به کوک زل زدم لنتی تا نگاتو از روم برنداری نمیتونم نگات نکنم کهههههه
نامی:(رو به یونگی) نکنه بش چیزی گفتی میدونی چقد ازش بزرگتری؟؟؟؟(عصبانیت و جدیت)
یونگی نامجون رو کنار زد اومد سمتم صورتامون اندازه یک یا دوسانت فاصله داشت..
شوگا: ب چ جرعتی این کارو کردی هانننن
_یکار ساده بود من که همیشه از این کارا میکنم تو ب دل نگیر چاگ...
شوگا: چاگیا و کوفت میدونی چقد دردم اومد؟. ـ
_د..دردت اومد؟؟ در این حد بود م..من همیشه اینجور میک...
نذاشت حرفمو ادامه بدم و گف
_یبار فقط یبار دیگه.. دیگه اگه تو رو با اون عوضی ببینم(هاته) برات بد میشه یونا خیلی بد اون که دیگ زنده نمیمونه توم معلوم نیست چ بلایی سرت میارم پس مراقب...مراقب خودت باش..(داد)
از دادی که زد ترسیدم و چشمامو رو هم فشردم دلم میخواس بزنم زیر گریه من..من کاری نکردم اون اشغال بیخیال نمیشدددددد دلم میخواس اونو بکشمممم
میتونستم صدا نفس نفس زدناشو بشنوم منم بعد این که چاقو خوردم یه مریضی مربوط به تنفسم گرفتم البته تو زندگیم تاثیر زیادی نداش میتونستم تمام کارامو به خوبی انجام بدم و..ولی وقتی بی دلیل اون صحنه های مرگ سوهون اومدم جلو چشمم ب نفس نفس زدم افتادم چشام داشت سیاهی میرف بزور خودمو نگه داشته بودم حالم داش بد میشد بعد دادی ک شوگا زد نامجون و هوبی اومدن سراغشو از من دورش کردن داشتم میفتادم که کوک منو بغل کرد(براید استایل) و جیمین سریع رفت سراغ کیفمو قرصامو در اورد و با اب برام اورد اون همیشه میدونه ک چشکلی موقعیت های مختلفو کنترل کنه قرصامو خوردم حالم بهتر شد جینی که کلا ی گوشه وایساده بود و تا الان هیچ حرفی نزده بود دهن باز کرد و گفت
جین: حقمه که بدونم اینجا چ خبره نه؟؟
_راستش من ی شوخی خرکی با شوگا کردمو اونم از دستم ناراحت شد
جین: چ شوخی ای
ته: تابلو نیس زده به...
کوک نذاشت ته حرفشو ادامه بده و ش
سرفه کرد
کوک: اهم اهم..
این سرفه باعث شد تهیونگ حرفشو ادامه نده...
۶.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.