رمان جاسوس و مدرسه پارت ۱۱
(فردریک دزموند::_،آنیا::+،بکی::*)
*سلام آقا فردریک ایشون همون دوست بنده هستند که درموردشون با شما صحبت کردم.
+سلام و درود آقای دزموند از آشنایی با شما بسیار خرسندم.
_او همچنین،نیاز نیست تا این میزان با بنده ادبی برخورد بکنید راحت باشید اختلاف سنی نهچندان زیاد نداریم.
بانوی جوان از این طرف لطفا اجازه دهید همراهیتون کنم.
+او نه خیلی ممنون خودم میتونم پشت سر شما بیایم.( از دست این آدم های این دور وزبونه چه شیرین زبون شدن)
_این خانم زیبا همون آنیا فورجر هستند؟احساس می کنم جایی ایشون را قبلا ملاقات کرده ام یعنی ممکن است؟
_ادوراد لطفا برای خانم های جوان از شیرینی های تازه ای که از پاریس به دستمان رسیده است را بیار.
... بله قربان.
_خب درمورد چه مسئله ای می خواستید با بنده صحبت بکنید؟
*حقیقتا مسئله ای ذهن دوستم را درگیر کرده و قصد داشته درمورد آن با شما صحبتی داشته باشند تا شاید شما از آن مطلع باشید.
_که اینطور بفرمایید
+بله،حقیقتا بدلیل یکسری امور کاری بنده باید جناب دامیان دزموند ملاقات داشته باشم....
_می تونم بپرسم چه کاری؟ آیا ارتباطی بین شما وپسر عموی عزیز من هست خانم جوان؟
+حقیقتا خیر وفکرمیکنم ممکن هست ددر کمک به من در تین کار باعث پیش برد کار هایم شوم.
_می دونید تا حالا به این موضوع توجه داشتی که آیا دامیان تمایل به دیدنت داره یا نه؟ و اینکه آیا قبول می کند که با توهمکاری داشته باشد؟
و اینکه بابت یکسری اهداف شخصی میخواهی از اینجا بلند بشی و بری نیوروک؟ میدونی صرف چنین زمان زیادی ونگرفتن نتیجه چقدر زیان های زیادی به همراه دارد؟
به هرحال اگر من آن فردی باشم که جای دامیان را درحال حاضر نشونت میده آیا تومیتونی کسی باشیکه تغییرش میده وبه مسیر درست همراهیش میکنه آنیا فورجر؟
*سلام آقا فردریک ایشون همون دوست بنده هستند که درموردشون با شما صحبت کردم.
+سلام و درود آقای دزموند از آشنایی با شما بسیار خرسندم.
_او همچنین،نیاز نیست تا این میزان با بنده ادبی برخورد بکنید راحت باشید اختلاف سنی نهچندان زیاد نداریم.
بانوی جوان از این طرف لطفا اجازه دهید همراهیتون کنم.
+او نه خیلی ممنون خودم میتونم پشت سر شما بیایم.( از دست این آدم های این دور وزبونه چه شیرین زبون شدن)
_این خانم زیبا همون آنیا فورجر هستند؟احساس می کنم جایی ایشون را قبلا ملاقات کرده ام یعنی ممکن است؟
_ادوراد لطفا برای خانم های جوان از شیرینی های تازه ای که از پاریس به دستمان رسیده است را بیار.
... بله قربان.
_خب درمورد چه مسئله ای می خواستید با بنده صحبت بکنید؟
*حقیقتا مسئله ای ذهن دوستم را درگیر کرده و قصد داشته درمورد آن با شما صحبتی داشته باشند تا شاید شما از آن مطلع باشید.
_که اینطور بفرمایید
+بله،حقیقتا بدلیل یکسری امور کاری بنده باید جناب دامیان دزموند ملاقات داشته باشم....
_می تونم بپرسم چه کاری؟ آیا ارتباطی بین شما وپسر عموی عزیز من هست خانم جوان؟
+حقیقتا خیر وفکرمیکنم ممکن هست ددر کمک به من در تین کار باعث پیش برد کار هایم شوم.
_می دونید تا حالا به این موضوع توجه داشتی که آیا دامیان تمایل به دیدنت داره یا نه؟ و اینکه آیا قبول می کند که با توهمکاری داشته باشد؟
و اینکه بابت یکسری اهداف شخصی میخواهی از اینجا بلند بشی و بری نیوروک؟ میدونی صرف چنین زمان زیادی ونگرفتن نتیجه چقدر زیان های زیادی به همراه دارد؟
به هرحال اگر من آن فردی باشم که جای دامیان را درحال حاضر نشونت میده آیا تومیتونی کسی باشیکه تغییرش میده وبه مسیر درست همراهیش میکنه آنیا فورجر؟
۷.۶k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.