اوه مای شامپاین پارت ²⁷🍷💜
در اتاق رد باز کرد و نامجون رو دیدی که میخواد یه آمپول به جینا بزنه
جیمین طرف نامجون دویید ولی نامجون فرار کرد
جیمین دنبال نامجون رفت.
بعد از تقریبا ۱۰ دقیقه رسیدن به یک قبرستون ماشین.
نامجون رفت پشت یکی از ماشینا
جیمین:کجایی کثافت حرومزاده
جیمین چشماش مثل خون قرمز شده بود.
قدرتش داشت بیشتر میشد
طوری که نمی تونست خودشو کنترل کنه
اشتهاش به خون همینجور داشت بیشتر میشد
دندون های نیشِش بلندتر شدن اما هیچوقت این اتفاق براش نیوفتاده بود
میتونست کوچیک ترین صدا رو بشنوه که..
نامجون خواست فرار کنه که صورت جیمین رو دید..
جیمین روش رو برگردوند و نامجونو دید
نامجون پوزخند زد
نامجون: هی.. داری بچه میترسونی؟ چجوری یه دفعه ای اینطور شدی؟
نامجون رفت جلو تر و به صورت جیمین دست زد
نامجون: دندونات واقعی ان؟چرا یه دفه ای دندون مصنوعی گذاشتی احمق؟..
جیمین داشت از اعصبانیت میترکید
نامجون خیلی داشت روی اعصابش میرفت و جیمین خودشو داشت کنترل میکرد که اونو گاز نگیره
کم شد ولی الان بازم میزارم😁
جیمین طرف نامجون دویید ولی نامجون فرار کرد
جیمین دنبال نامجون رفت.
بعد از تقریبا ۱۰ دقیقه رسیدن به یک قبرستون ماشین.
نامجون رفت پشت یکی از ماشینا
جیمین:کجایی کثافت حرومزاده
جیمین چشماش مثل خون قرمز شده بود.
قدرتش داشت بیشتر میشد
طوری که نمی تونست خودشو کنترل کنه
اشتهاش به خون همینجور داشت بیشتر میشد
دندون های نیشِش بلندتر شدن اما هیچوقت این اتفاق براش نیوفتاده بود
میتونست کوچیک ترین صدا رو بشنوه که..
نامجون خواست فرار کنه که صورت جیمین رو دید..
جیمین روش رو برگردوند و نامجونو دید
نامجون پوزخند زد
نامجون: هی.. داری بچه میترسونی؟ چجوری یه دفعه ای اینطور شدی؟
نامجون رفت جلو تر و به صورت جیمین دست زد
نامجون: دندونات واقعی ان؟چرا یه دفه ای دندون مصنوعی گذاشتی احمق؟..
جیمین داشت از اعصبانیت میترکید
نامجون خیلی داشت روی اعصابش میرفت و جیمین خودشو داشت کنترل میکرد که اونو گاز نگیره
کم شد ولی الان بازم میزارم😁
۵.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.