پارت 35
پارت 35
من: درنا
پسره جذاب: من علی ام
درنا:ا علی علی
من: خوشبختم دریام اینم درناست
خندیدم
علی: چهره جذابی دارین دریا خانم
خندیدم
من: ممنونم لطف دارین
علی: شوهرتون لیاقتون نداره
من: شما که ندیدیشون
که یهو هوا پیما کج شد
جیغ کشیدم
درنا: یا علییییییییی
علی: چی
من: لال شین
درنا: همگی اروم خلبان بمردهه
حالا تو این حال نمی دوستم بخندم یا گریه
رمان از زبان حسین@#$%&*
از خستگی افتادم رو مبل که تی وی روشن کردم
هوواپیما فرانسه به المان در حال
من: امیرر
امیر: چیه
من: دخترا کی قرار بود بیان
امیر: امروز
من: ساعت
امیر: وای یادم رفت زنگ بزنم اینقدر سرم شلوغ بود
من: بپوش بریم فرودگاه.
امیر: وا چرا
من: تلویزیون ببین
امیر: دریا وای خاک دو عالم تو سرمون
سوار ماشین شدیم. با تمام سرعت رسیدیم دویدیم وسعت سالن فرودگاه. بودیم از پرسنل پرسیدیم گفتن چند دقیقه دیگه می شینن
امیر همش به خودش لعنت می فرستاد
امیر: خاک تو سرم یعنی زنم کلا فراموش کردم اون همین جوری بدنش ضعیف
رمان از زبان دریا@#$^&
پیاده شدیم سرم گیج می رفت حالم یه جوری بود
علی دست منو درنا گرفته بود
علی: خوبین دخترا
من: سرم
درنا: معدم
چمدون مون گرفتیم رفتیم سالن فرودگاه که امیر و حسین دیدم دویدن
امیر: خوبی قربونت بشم
حسین: چته درنا
علی: خب دریا خانم همسرتون اومدن با اجازه
من: همسرم کو
علی: جلوتون
من: اشتباه شده همسر من ایشون نیست
امیر: چی میگی حالت بده
امیر کنار زدم رفتم پیش علی
من: خوشبخت شدم از اشنای باهات
علی: همچنین خداحفظ درنا
درنا: واستا گور خر شماره اتو بده
شماره رد و بدل کردن
علی: شما
من: خب همسرم یکم حساس بهت گفتم که
علی: اوکی بس خخداحفظ
درنا: منتظرما
علی چشمک زدد
درنا منو گرفت
درنا: جذابیت دیدی قلبم دریا خاک تو سرت کنم من چرا اینو زودتر ندیم
من: نمی دونم
امیر: ببخشید میشه بگی من. کیتم
من: نمی دونم شما یهو اومدین پیش ما
حسین: خوبه دوتا پسر دیدین ما ول کردین
قبل من حرف بزنم
امیر: بفهم با دریا چطوری حرف میزنی تو مراقب دوست دخترت باش
درنا: من باهاش کات کردم امیر جون
من: من خسته ام درنا بریم هتل
امیر: ببین تاحالا هرچی گفتی گفتم باشه با پسره حرف زدی کاری نکردم اما هتل نه خونه من غیرتم نمیزاره که زنم تو هتل بخوابه
من: اها غیرت میزاره که زنت تو یه کشور دیگه تو یه هتل که کسی نیست تنها بزاری غیرت میزاره یه زنگ نزنی ها
امیر: من فراموش کرده بودم
من: فراموش یعنی منو فراموش کردی اره
امیر: اره نه وای خدا
چشم پر اشک بود
من: کاش هواپیما سقوط می کرد می مردم تا راحت شی
چمدونم برداشتم رفتم بیرون برف می بارید مگه چقدر فاصله هست
نشستم رو پله گریه می کردم کاش با بچه هاا ژاپن می رفتم
یهو کشیده شدم تو بغل یکی معلوم خب امیر
من: ولم کن ازت بدم میاد
امیر: ببخشید
من: درنا
پسره جذاب: من علی ام
درنا:ا علی علی
من: خوشبختم دریام اینم درناست
خندیدم
علی: چهره جذابی دارین دریا خانم
خندیدم
من: ممنونم لطف دارین
علی: شوهرتون لیاقتون نداره
من: شما که ندیدیشون
که یهو هوا پیما کج شد
جیغ کشیدم
درنا: یا علییییییییی
علی: چی
من: لال شین
درنا: همگی اروم خلبان بمردهه
حالا تو این حال نمی دوستم بخندم یا گریه
رمان از زبان حسین@#$%&*
از خستگی افتادم رو مبل که تی وی روشن کردم
هوواپیما فرانسه به المان در حال
من: امیرر
امیر: چیه
من: دخترا کی قرار بود بیان
امیر: امروز
من: ساعت
امیر: وای یادم رفت زنگ بزنم اینقدر سرم شلوغ بود
من: بپوش بریم فرودگاه.
امیر: وا چرا
من: تلویزیون ببین
امیر: دریا وای خاک دو عالم تو سرمون
سوار ماشین شدیم. با تمام سرعت رسیدیم دویدیم وسعت سالن فرودگاه. بودیم از پرسنل پرسیدیم گفتن چند دقیقه دیگه می شینن
امیر همش به خودش لعنت می فرستاد
امیر: خاک تو سرم یعنی زنم کلا فراموش کردم اون همین جوری بدنش ضعیف
رمان از زبان دریا@#$^&
پیاده شدیم سرم گیج می رفت حالم یه جوری بود
علی دست منو درنا گرفته بود
علی: خوبین دخترا
من: سرم
درنا: معدم
چمدون مون گرفتیم رفتیم سالن فرودگاه که امیر و حسین دیدم دویدن
امیر: خوبی قربونت بشم
حسین: چته درنا
علی: خب دریا خانم همسرتون اومدن با اجازه
من: همسرم کو
علی: جلوتون
من: اشتباه شده همسر من ایشون نیست
امیر: چی میگی حالت بده
امیر کنار زدم رفتم پیش علی
من: خوشبخت شدم از اشنای باهات
علی: همچنین خداحفظ درنا
درنا: واستا گور خر شماره اتو بده
شماره رد و بدل کردن
علی: شما
من: خب همسرم یکم حساس بهت گفتم که
علی: اوکی بس خخداحفظ
درنا: منتظرما
علی چشمک زدد
درنا منو گرفت
درنا: جذابیت دیدی قلبم دریا خاک تو سرت کنم من چرا اینو زودتر ندیم
من: نمی دونم
امیر: ببخشید میشه بگی من. کیتم
من: نمی دونم شما یهو اومدین پیش ما
حسین: خوبه دوتا پسر دیدین ما ول کردین
قبل من حرف بزنم
امیر: بفهم با دریا چطوری حرف میزنی تو مراقب دوست دخترت باش
درنا: من باهاش کات کردم امیر جون
من: من خسته ام درنا بریم هتل
امیر: ببین تاحالا هرچی گفتی گفتم باشه با پسره حرف زدی کاری نکردم اما هتل نه خونه من غیرتم نمیزاره که زنم تو هتل بخوابه
من: اها غیرت میزاره که زنت تو یه کشور دیگه تو یه هتل که کسی نیست تنها بزاری غیرت میزاره یه زنگ نزنی ها
امیر: من فراموش کرده بودم
من: فراموش یعنی منو فراموش کردی اره
امیر: اره نه وای خدا
چشم پر اشک بود
من: کاش هواپیما سقوط می کرد می مردم تا راحت شی
چمدونم برداشتم رفتم بیرون برف می بارید مگه چقدر فاصله هست
نشستم رو پله گریه می کردم کاش با بچه هاا ژاپن می رفتم
یهو کشیده شدم تو بغل یکی معلوم خب امیر
من: ولم کن ازت بدم میاد
امیر: ببخشید
۳.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.