هانی بال پارت بیست دوم
زانوهام زخمی شده بودن اروم هق زدم که دستی روی گونم کشیده شد
تهیونگ بود ، نمیدونم چرا یهو از خجالت آب شدم ولی بهم زل زده بود و انگشت میکشید گونمو
عصبی شدم و برگشتم و دستشو گاز گرفتم
ولی واکنش نشون نداد
با حرکتش من بیشتر خجالت کشیدم ، پوزخند میزد
سرمو اوردم عقب و تکیه دادم به سینه جونگکوک
میتونستم عصبی بودنشو از تهیونگ حس کنم
آرامش داشتم ، ولی نه تنها تو بغل جونگکوک بغل تهیونگ هم چون جفتشون باهم بدون هیچ کار بی شرمانه ای جونمو نجات دادن ، اره دلیلش فقط و فقط این بود
صدای اروم جونگکوک که برام اهنگ میخوند باعث میشد از این ارامش قلبم اکلیلی شه
سرمو انداختم پایین و دستم مشت کردم
ولی هنوز تنفرم از تهیونگ و ناراحتیم از تهیونگ مونده بود
از بغلشون اروم کشیدم بیرون و رفتم سمت تخت
زانوم میسوخت هق اجومامو میخوام
اروم زمزمه کردم
- کاش اینجا بودی
~کی؟
- به تو چه جناب محترم
جونگکوک عصبی اومد سمتم و چونمو تو دستش گرفت
~ گفتم کی!؟؟
- ا..اجوما
بغض کردم جونگکوک چرا انقد عصبی بود..
که یهو چشامو باز کردم لب دیگه ای رو روی لبام حس کردم
ا..اون بوسم کرد؟ ولی ما که..
محکم هلش دادم عقب و ملافه رو کشیدم رو خودم
- گمشو بیرون جونگکوک
تهیونگ ویو:
چشام از این حرکت جونگکوک چهارتا شده بود
عصبی بودم. خیلی زیاد
بلند شدم و تا خواستم یقه جونگکوک رو بگیرم ا.ت پسش زد
با نیشخندی که رو لبام ظاهر شد از اتاق خارج شدم اون خدمتکارم بود چرا باید عصبی شم ؟؟
اه لعنت بهش..امشب چرا تموم نمیشه
با فریاد
+ مهمونی دیگه تمومه گمشید برید!!
و با همون عصبانیتم رفتم تو اتاق کارم نشستم پشت میز و با کلافگی دستی رو سرم کشیدم
به عکس سیلوانا نگاه کردم
+ چقد احمقم.
جونگکوک ویو :
ا.ت تو بغلم خوابش برد ، خوبه که اهنگ باعث میشه خوابش ببره و درداشو یادش بره
دستی روی سر موهای زیتونی رنگش کشیدم و اروم روی موهاشو بوسیدم
~ لعنت به اون دختره که باعث شد روی تو وایستم و لعنت بهم که چهار سال نتونستم دنبالت بگردم..
پرش زمانی فردا*
ساری بر تاخیر امشب یه پارت دیگه هم میزارم براتون
داریم به پایانش میرسیم
شرط ۳۰ لایک
حمایت
و ۳۰ تا کامنت
تهیونگ بود ، نمیدونم چرا یهو از خجالت آب شدم ولی بهم زل زده بود و انگشت میکشید گونمو
عصبی شدم و برگشتم و دستشو گاز گرفتم
ولی واکنش نشون نداد
با حرکتش من بیشتر خجالت کشیدم ، پوزخند میزد
سرمو اوردم عقب و تکیه دادم به سینه جونگکوک
میتونستم عصبی بودنشو از تهیونگ حس کنم
آرامش داشتم ، ولی نه تنها تو بغل جونگکوک بغل تهیونگ هم چون جفتشون باهم بدون هیچ کار بی شرمانه ای جونمو نجات دادن ، اره دلیلش فقط و فقط این بود
صدای اروم جونگکوک که برام اهنگ میخوند باعث میشد از این ارامش قلبم اکلیلی شه
سرمو انداختم پایین و دستم مشت کردم
ولی هنوز تنفرم از تهیونگ و ناراحتیم از تهیونگ مونده بود
از بغلشون اروم کشیدم بیرون و رفتم سمت تخت
زانوم میسوخت هق اجومامو میخوام
اروم زمزمه کردم
- کاش اینجا بودی
~کی؟
- به تو چه جناب محترم
جونگکوک عصبی اومد سمتم و چونمو تو دستش گرفت
~ گفتم کی!؟؟
- ا..اجوما
بغض کردم جونگکوک چرا انقد عصبی بود..
که یهو چشامو باز کردم لب دیگه ای رو روی لبام حس کردم
ا..اون بوسم کرد؟ ولی ما که..
محکم هلش دادم عقب و ملافه رو کشیدم رو خودم
- گمشو بیرون جونگکوک
تهیونگ ویو:
چشام از این حرکت جونگکوک چهارتا شده بود
عصبی بودم. خیلی زیاد
بلند شدم و تا خواستم یقه جونگکوک رو بگیرم ا.ت پسش زد
با نیشخندی که رو لبام ظاهر شد از اتاق خارج شدم اون خدمتکارم بود چرا باید عصبی شم ؟؟
اه لعنت بهش..امشب چرا تموم نمیشه
با فریاد
+ مهمونی دیگه تمومه گمشید برید!!
و با همون عصبانیتم رفتم تو اتاق کارم نشستم پشت میز و با کلافگی دستی رو سرم کشیدم
به عکس سیلوانا نگاه کردم
+ چقد احمقم.
جونگکوک ویو :
ا.ت تو بغلم خوابش برد ، خوبه که اهنگ باعث میشه خوابش ببره و درداشو یادش بره
دستی روی سر موهای زیتونی رنگش کشیدم و اروم روی موهاشو بوسیدم
~ لعنت به اون دختره که باعث شد روی تو وایستم و لعنت بهم که چهار سال نتونستم دنبالت بگردم..
پرش زمانی فردا*
ساری بر تاخیر امشب یه پارت دیگه هم میزارم براتون
داریم به پایانش میرسیم
شرط ۳۰ لایک
حمایت
و ۳۰ تا کامنت
۱۴.۰k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.