رمان ماه تاریک پارت ۱۱
صدف:اخه خودشو میگیره بعد همه الکی دوسش دارن حتی تو که داداشمی از اون خشگل تری
صادق:ولش بدبختو سلیقه ی اوناست دیگه
صدف:اوکی ولش بدو بریم
رفتیم دانشگاه دم کارگاه همه بچه ها هن دور میز بودن
صدف و صادق:سلام
همه:سلام
کامران:خب اوکی تا شما برش میدید من برم چند تا شیرکاکائو بگیرم بیام
سینا: اوکی منم میام
صادق:منم میام خیلی گشنمه
صدف:من موندمو دانیال اه اول صبحی چرا باید اینو ببینم دانیالم هیچ کاری نمیکرد روی میزه گرفته بود نشسته بود
رفتم روی همون میز شروع کردم به برش دادن شیشه
(دانیال + صدف-)
+کمک میخوای
-نه...انقدرم خودتو نگیر اونقدرم که دخترا میگن خشگل نیستی
+نیستم
-نهه خیلیم قیافه ی معمولی ای داری...نمیگم زشتیا ولی دیگه دخترا شورشو درآوردن
+تو سلیقت چیه؟
-به تو چه 😊
+اوکی
سارا:وای ترو خدا کسی نیاد جلو پام اگه بخورم زمین میمیرم با این همه شیشه.....همین جوری که داشتم میرفتم گوشیم یه پیامک بهش اومد..حواسم پرد شد و پام به گوشه ی میز ۶ گیر کرد و یکی از شیشه ها افتاد...
صادق:ولش بدبختو سلیقه ی اوناست دیگه
صدف:اوکی ولش بدو بریم
رفتیم دانشگاه دم کارگاه همه بچه ها هن دور میز بودن
صدف و صادق:سلام
همه:سلام
کامران:خب اوکی تا شما برش میدید من برم چند تا شیرکاکائو بگیرم بیام
سینا: اوکی منم میام
صادق:منم میام خیلی گشنمه
صدف:من موندمو دانیال اه اول صبحی چرا باید اینو ببینم دانیالم هیچ کاری نمیکرد روی میزه گرفته بود نشسته بود
رفتم روی همون میز شروع کردم به برش دادن شیشه
(دانیال + صدف-)
+کمک میخوای
-نه...انقدرم خودتو نگیر اونقدرم که دخترا میگن خشگل نیستی
+نیستم
-نهه خیلیم قیافه ی معمولی ای داری...نمیگم زشتیا ولی دیگه دخترا شورشو درآوردن
+تو سلیقت چیه؟
-به تو چه 😊
+اوکی
سارا:وای ترو خدا کسی نیاد جلو پام اگه بخورم زمین میمیرم با این همه شیشه.....همین جوری که داشتم میرفتم گوشیم یه پیامک بهش اومد..حواسم پرد شد و پام به گوشه ی میز ۶ گیر کرد و یکی از شیشه ها افتاد...
۲.۱k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.