"مافیای جذاب من"
"مافیای جذاب من"
پارت 21
ویو ا/ت
ا/ت: شوگا داری چیکار میکنی؟
شوگا: اون داره میره نمیتونه بره جایی
ا/ت:خب مثلا سرش داد بزنی وایمیسته اینجا؟*عصبی*
شوگا: نمیدونم
ا/ت: الان ولش کن بیا بریم بخوابیم
شوگا: باش
/ویو ا/ت صبح ساعت 7:30/
از خواب بیدار شدم شوگا نبود رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم لباسامو پوشیدم رفتم پایین صبحونمو خوردم..رفتم بالا که بعد از 10 مین اجوما اومد داخل.
اجوما:دخترم ارایشگرا اومدن
ا/ت: اوکی بگو بیان تو
اجوما: باشه
ارایشگرا اومدن کمکم کردن لباسمو پوشیدم و کارشون رو شروع کردن..
ساعت دیگه حدودا 3 نیم بود.ارایشگرا رفتن منم رفتم پایین که شوگا اومده بود دنبالم ی لباس شیک و خوشگل به ماشینش تکیه داده بود..درو برام باز کرد و سوار شدیم
ا/ت: اووه چه خوشتیپ شدی!
شوگا: تو هم همنیطور
بعدش راه افتادیم سمت تالار عروسی وارد تالار شدیم همه دست و جیغ زدن داشتیم راه میرفتیم که یدفعه چشمم به سنا خورد..اووه خوگل شده بود ی لحظه فکر کردم اون عروسه(😂).نمیدونم چرا سنا شبیه خواهرشوهرا رفتار میکنه......
ویو شوگا
ا/ت خیلی خوشگل شده بود..الانم تازه رسیدیم خونه هردومون خسته ایم..رفتیم بالا که ا/ت میخواست لباس عوض کنه
ا/ت: شوگا کجا داری میای؟
شوگا: تو اتاق
ا/ت: برو بیرون نمیبینی دارم لباس عوض میکنم
شوگا: چه ربطی داره ما الان زنو شوهریم
ا/ت: اهان راست میگی ولی برو بیرون
شوگا: میخوام کمکت کنم
ا/ت: نمیخواد خودم میتونم برو بیرون
شوگا: نمیرم
ا/ت: باشه..
ا/ت داشت لباس عوض میکرد ولی دست به زیپ لباسش نمیرسید بهش خندیدم عصبی شد ولی هیچی نگفت منم رفتم کمکش کنم
ا/ت: یاااا چیکار میکنی؟
شوگا: دارم کمکت میکنم
ا/ت: گفتم احتیاج به کمک ندارم
شوگا: فعلا که داری*چشمک زد*
ا/ت: شوگا نمیخوام خودم میتونم لباسمو در بیارم
به حرفش گوش ندادمو زیپ لباسشو کشیدم پایین بعدشم کمکش کردم لباسشو دربیاره..بدنش سفید بود ادمو تحریک میکرد بزور جلوی خودمو گرفتم..
بعد از اینکه لباسش رو دراورد سریع رفت داخل حموم منم بهش خندیدمو رفتم لباسمو عوض کردم..
از حموم اومد بیرون ی حوله فقط تنش بود منم دیکه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو.....(😂).
ا/ت: شوگا چیکار داری میکنی
من بدون توجه بهش،بهش نزدیک میشدم
ا/ت: یاا شوگا چرا اینجوری میکنی
دیگه انقد من رفتم بهش نزدیک شدم اونم رفت عقب که دیگه پشتش به دیوار خورد
ا/ت:شو..
بدون اینکه بزارم حرف بزنه لبامو گذاشتم رو لباش..
پارت 21
ویو ا/ت
ا/ت: شوگا داری چیکار میکنی؟
شوگا: اون داره میره نمیتونه بره جایی
ا/ت:خب مثلا سرش داد بزنی وایمیسته اینجا؟*عصبی*
شوگا: نمیدونم
ا/ت: الان ولش کن بیا بریم بخوابیم
شوگا: باش
/ویو ا/ت صبح ساعت 7:30/
از خواب بیدار شدم شوگا نبود رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم لباسامو پوشیدم رفتم پایین صبحونمو خوردم..رفتم بالا که بعد از 10 مین اجوما اومد داخل.
اجوما:دخترم ارایشگرا اومدن
ا/ت: اوکی بگو بیان تو
اجوما: باشه
ارایشگرا اومدن کمکم کردن لباسمو پوشیدم و کارشون رو شروع کردن..
ساعت دیگه حدودا 3 نیم بود.ارایشگرا رفتن منم رفتم پایین که شوگا اومده بود دنبالم ی لباس شیک و خوشگل به ماشینش تکیه داده بود..درو برام باز کرد و سوار شدیم
ا/ت: اووه چه خوشتیپ شدی!
شوگا: تو هم همنیطور
بعدش راه افتادیم سمت تالار عروسی وارد تالار شدیم همه دست و جیغ زدن داشتیم راه میرفتیم که یدفعه چشمم به سنا خورد..اووه خوگل شده بود ی لحظه فکر کردم اون عروسه(😂).نمیدونم چرا سنا شبیه خواهرشوهرا رفتار میکنه......
ویو شوگا
ا/ت خیلی خوشگل شده بود..الانم تازه رسیدیم خونه هردومون خسته ایم..رفتیم بالا که ا/ت میخواست لباس عوض کنه
ا/ت: شوگا کجا داری میای؟
شوگا: تو اتاق
ا/ت: برو بیرون نمیبینی دارم لباس عوض میکنم
شوگا: چه ربطی داره ما الان زنو شوهریم
ا/ت: اهان راست میگی ولی برو بیرون
شوگا: میخوام کمکت کنم
ا/ت: نمیخواد خودم میتونم برو بیرون
شوگا: نمیرم
ا/ت: باشه..
ا/ت داشت لباس عوض میکرد ولی دست به زیپ لباسش نمیرسید بهش خندیدم عصبی شد ولی هیچی نگفت منم رفتم کمکش کنم
ا/ت: یاااا چیکار میکنی؟
شوگا: دارم کمکت میکنم
ا/ت: گفتم احتیاج به کمک ندارم
شوگا: فعلا که داری*چشمک زد*
ا/ت: شوگا نمیخوام خودم میتونم لباسمو در بیارم
به حرفش گوش ندادمو زیپ لباسشو کشیدم پایین بعدشم کمکش کردم لباسشو دربیاره..بدنش سفید بود ادمو تحریک میکرد بزور جلوی خودمو گرفتم..
بعد از اینکه لباسش رو دراورد سریع رفت داخل حموم منم بهش خندیدمو رفتم لباسمو عوض کردم..
از حموم اومد بیرون ی حوله فقط تنش بود منم دیکه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو.....(😂).
ا/ت: شوگا چیکار داری میکنی
من بدون توجه بهش،بهش نزدیک میشدم
ا/ت: یاا شوگا چرا اینجوری میکنی
دیگه انقد من رفتم بهش نزدیک شدم اونم رفت عقب که دیگه پشتش به دیوار خورد
ا/ت:شو..
بدون اینکه بزارم حرف بزنه لبامو گذاشتم رو لباش..
۱۴.۲k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.