پارت۳۲
Part 32
#ددی_فاکر_وحشیم2
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: صبح با صدای ترسناک جونگکوک از خواب بیدار شدم
کوک:هی بلند شو
ا/ت: من خوابم میاد
کوک: بلند شو وگرنه خودتون برای شکنجه هات حاضر کن ( ترسناک)
ا/ت: بلند شدم خیلی خوابم میاد و دلم درد میکرد به ساعت نگاه کردم 7 صبح بود
ا/ت: کوک ساعت هنوز 7 هست من خوابم میاد
با این حرفم اومد سمتم خیلی ازش میترسیدم اومد نشست پیشم و چاقوشو از جیبش در آورد و بازش کرد
ا/ت: من... غلط کردم..لطفا نکن (با بغض)
کوک: میخوای با اون چشات کاری کنم که دیگه حتیٰ نتونی بازش کنی ( با اخم و دو رگه)
ا/ت: جونگ کو..
کوک: خفه.. از این به بعد من هر چی بگم اون کارو میکنی وقتی میگم بخواب میخوابی وقتی میگن بیدار بمون بیدار میمونی فهمیدی ؟!(با صدای یکم بلند)
ا/ت: ا..اره(با ترس)
کوک: از کنارش بلند شدم و میخواستم برم که دستمو گرفت
ا/ت: چرا باهام اینطوری رفتار میکنی من زنتم
کوک: دستشو کشیدم که پرت شد به آغوشم
کوک: بفهم با کی حرف میزنی
ا/ت : با شوهر خودم
کوک: پر رویی نکن (با نگاه ترسناک)
ا/ت:هلش دادم روی تخت و رفتم تو بغلش
ا/ت: ترو خدا باهام اینطوری نکن من خیلی دوست دارم من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم
کوک: ا/ت اون کی بود؟؟
ا/ت: بخدا همون چیزی که بهت توضیح دادم بود اون خودش اومد سمتم قسم میخورم که راست میگم
کوک: بهم دروغ نگو
ا/ت: برو از خودش بپرس تروخدا...این همه عذابم دادی بسه
کوک: من دیگه بهت اعتماد ندارم و اون عوضی را پیدا میکنم
ا/ت: وقتی بی گناهیم ثابت بشه ازت جدا میشم
کوک: تو ثابت کن من خودم کاری میکنم که اونا یادت بره
ا/ت: فکر نمیکنم
کوک: اونش دیگه به من مربوطه
ادامه دارد...
#Roman
#jk
#کارلین
#ددی_فاکر_وحشیم2
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: صبح با صدای ترسناک جونگکوک از خواب بیدار شدم
کوک:هی بلند شو
ا/ت: من خوابم میاد
کوک: بلند شو وگرنه خودتون برای شکنجه هات حاضر کن ( ترسناک)
ا/ت: بلند شدم خیلی خوابم میاد و دلم درد میکرد به ساعت نگاه کردم 7 صبح بود
ا/ت: کوک ساعت هنوز 7 هست من خوابم میاد
با این حرفم اومد سمتم خیلی ازش میترسیدم اومد نشست پیشم و چاقوشو از جیبش در آورد و بازش کرد
ا/ت: من... غلط کردم..لطفا نکن (با بغض)
کوک: میخوای با اون چشات کاری کنم که دیگه حتیٰ نتونی بازش کنی ( با اخم و دو رگه)
ا/ت: جونگ کو..
کوک: خفه.. از این به بعد من هر چی بگم اون کارو میکنی وقتی میگم بخواب میخوابی وقتی میگن بیدار بمون بیدار میمونی فهمیدی ؟!(با صدای یکم بلند)
ا/ت: ا..اره(با ترس)
کوک: از کنارش بلند شدم و میخواستم برم که دستمو گرفت
ا/ت: چرا باهام اینطوری رفتار میکنی من زنتم
کوک: دستشو کشیدم که پرت شد به آغوشم
کوک: بفهم با کی حرف میزنی
ا/ت : با شوهر خودم
کوک: پر رویی نکن (با نگاه ترسناک)
ا/ت:هلش دادم روی تخت و رفتم تو بغلش
ا/ت: ترو خدا باهام اینطوری نکن من خیلی دوست دارم من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم
کوک: ا/ت اون کی بود؟؟
ا/ت: بخدا همون چیزی که بهت توضیح دادم بود اون خودش اومد سمتم قسم میخورم که راست میگم
کوک: بهم دروغ نگو
ا/ت: برو از خودش بپرس تروخدا...این همه عذابم دادی بسه
کوک: من دیگه بهت اعتماد ندارم و اون عوضی را پیدا میکنم
ا/ت: وقتی بی گناهیم ثابت بشه ازت جدا میشم
کوک: تو ثابت کن من خودم کاری میکنم که اونا یادت بره
ا/ت: فکر نمیکنم
کوک: اونش دیگه به من مربوطه
ادامه دارد...
#Roman
#jk
#کارلین
۵۶.۲k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.