𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۱۷
(عشق دشوار پارت ۱۷)
پیر زن مسنی پشت در بود
(علامت اجوما £)
£خوش اومدید آقا
_ممنون اجوما
+سلام
£سلام دخترم
_اجوما اتاقی که گفته بودم رو آماده کردین
£بله آمادس
_باشه ممنون
_بیا بریم (رو به جینا)
+کجا
_که اتاقت رو نشونت بودم
+اهان باشه
باهم از پله ها بالا رفتیم و رسیدیم به دوتا در که تقریبا کنار هم بود
_خب اینجا اتاق توعه این یکی هم مال منه اگه چیزی نیاز داشتی بگو
+باشه ممنون
_فعلا شب بخیر
+شب بخیر
رفتم داخل اتاقی که گفتن مال منه دکوراسیون خوبی داشت تقریبا باب دل من بودم وسایلم رو چیدم و لباسام رو با یه لباس خواب خوشگل قرمز رنگ عوض کردم و خودمو پرت کردم تو تخت به خاطر اینکه کل روز رو خوابیده بودم خوابم نمیومد برای همین لپتاپم رو روشن کردم و شروع کردم به فیلم دیدن چند ساعت گذاشت و دیگه داشت خوابم میومد برای همین لپتاپم رو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم
(فردا صبح)
با تابش نور خورشید درست به تخم چشام با هزار تا فحش بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم ۷ و نیم بود از رو تخت بلند شدم و روی تخت رو مرتب کردم بعد رفتم تو دستشویی و دست و صورتم رو شستم و اومدم بیرون یه ست ورزشی خوشگل پوشیدم و موهام رو دم اسبی بستم و رفتم پایین اجوما رو دیدم که داشت میزه صبحونه رو آماده میکرد
+صبح بخیر
£صبح بخیر دخترم
+کمک میخواین ؟
£نه نیازی نیست خودتو اذیت نکن
+باشه ممنون
£الان تموم میشه
+تهیونگ کجاست
£ایشون هنوز خوابن
+بعد به من میگه خوابالو (زیر لب)
£با من بودی
+نه نه چیز خاصی نیست
+پس من برم تهیونگ رو بیدار کنم و بیام
£باشه دخترم کار منم تموم شد
از سالن خارج شدم و داشتم از پله ها میرفتم بالا که تهیونگ رو بیدار کنم رسیدم جلو ی در اتاقش بودم که درو زدم ولی انگار قصد بیدار شدن نداشت چند بار دیگه زدم ولی بازم کسی جواب نداد برای همین آروم یکم از درو باز کردم تا ببینم کجاست که جواب نمیده ولی کسی تو اتاق نبود داشتم فضای اتاق رو دید میزدم که حس کردم یکی پشتمه با برگشتنم به بدن خیس و برهنه تهیونگ بر خوردم که فقط یه حوله به پایین تنش پیچیده بود همینجوری به سیکس پک هاش زل زده بودم که صداش بلند شدم
_از بس زل زدی خسته نشدی
+ه..ها (گیج) (الان جینا و تهیونگ درست چشم تو چشم هم نگاه میکنن)
+خب من چند بار در زدم ولی جواب ندادی برای همین اومدم داخل که بگم بیا پایین صبحونه آمادس
_ باشه الان لباسام رو میپوشم و میام
همونجوری که روبروی هم وایساده بودیم فاصله خیلی زیادی باهم نداشتیم برای همین آب از موهای خیس تهیونگ میچکید رو سینم که گفتم
+باشه پس من میرم تو هم زود آماده شو بیا پایین
شرطا : فعلا برا پارت بعد شرطی ندارم
پیر زن مسنی پشت در بود
(علامت اجوما £)
£خوش اومدید آقا
_ممنون اجوما
+سلام
£سلام دخترم
_اجوما اتاقی که گفته بودم رو آماده کردین
£بله آمادس
_باشه ممنون
_بیا بریم (رو به جینا)
+کجا
_که اتاقت رو نشونت بودم
+اهان باشه
باهم از پله ها بالا رفتیم و رسیدیم به دوتا در که تقریبا کنار هم بود
_خب اینجا اتاق توعه این یکی هم مال منه اگه چیزی نیاز داشتی بگو
+باشه ممنون
_فعلا شب بخیر
+شب بخیر
رفتم داخل اتاقی که گفتن مال منه دکوراسیون خوبی داشت تقریبا باب دل من بودم وسایلم رو چیدم و لباسام رو با یه لباس خواب خوشگل قرمز رنگ عوض کردم و خودمو پرت کردم تو تخت به خاطر اینکه کل روز رو خوابیده بودم خوابم نمیومد برای همین لپتاپم رو روشن کردم و شروع کردم به فیلم دیدن چند ساعت گذاشت و دیگه داشت خوابم میومد برای همین لپتاپم رو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم
(فردا صبح)
با تابش نور خورشید درست به تخم چشام با هزار تا فحش بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم ۷ و نیم بود از رو تخت بلند شدم و روی تخت رو مرتب کردم بعد رفتم تو دستشویی و دست و صورتم رو شستم و اومدم بیرون یه ست ورزشی خوشگل پوشیدم و موهام رو دم اسبی بستم و رفتم پایین اجوما رو دیدم که داشت میزه صبحونه رو آماده میکرد
+صبح بخیر
£صبح بخیر دخترم
+کمک میخواین ؟
£نه نیازی نیست خودتو اذیت نکن
+باشه ممنون
£الان تموم میشه
+تهیونگ کجاست
£ایشون هنوز خوابن
+بعد به من میگه خوابالو (زیر لب)
£با من بودی
+نه نه چیز خاصی نیست
+پس من برم تهیونگ رو بیدار کنم و بیام
£باشه دخترم کار منم تموم شد
از سالن خارج شدم و داشتم از پله ها میرفتم بالا که تهیونگ رو بیدار کنم رسیدم جلو ی در اتاقش بودم که درو زدم ولی انگار قصد بیدار شدن نداشت چند بار دیگه زدم ولی بازم کسی جواب نداد برای همین آروم یکم از درو باز کردم تا ببینم کجاست که جواب نمیده ولی کسی تو اتاق نبود داشتم فضای اتاق رو دید میزدم که حس کردم یکی پشتمه با برگشتنم به بدن خیس و برهنه تهیونگ بر خوردم که فقط یه حوله به پایین تنش پیچیده بود همینجوری به سیکس پک هاش زل زده بودم که صداش بلند شدم
_از بس زل زدی خسته نشدی
+ه..ها (گیج) (الان جینا و تهیونگ درست چشم تو چشم هم نگاه میکنن)
+خب من چند بار در زدم ولی جواب ندادی برای همین اومدم داخل که بگم بیا پایین صبحونه آمادس
_ باشه الان لباسام رو میپوشم و میام
همونجوری که روبروی هم وایساده بودیم فاصله خیلی زیادی باهم نداشتیم برای همین آب از موهای خیس تهیونگ میچکید رو سینم که گفتم
+باشه پس من میرم تو هم زود آماده شو بیا پایین
شرطا : فعلا برا پارت بعد شرطی ندارم
۳۷.۱k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.