پارت ۳
پارت ۳
☆
☆
ویو کوک
قهوه رو خوردیم خیلی خوش گذشت کلی خندیدیم...
ات رو بردم بازار براش یه ست نقره ی ستاره ای قشنگ خردیم عاشقش شده بود منم از خوشحالی ات خوش حال بودم...
دیر وقت بود ات رو بردم یکی از با کلاس ترین رستورانای سئول غذا سفارش دادیم تا برامون بیارن همون شب اونجا شو داشتن یکی رفته بود روی صحنه و آهنگ میخوند....
کوک: برم؟
ات: کجا!؟
کوک: رو صحنه!.؟
ات: کوک یکم خجالت بکش!
کوک: بابا من رفتم"...
ات:وایستااااا!
ویو ات
کوک اون شب دیونه شده بود رفت رو صحنه و شروع کرد به اهنگ خوندن من اونجا داشتم از خنده جر میخوردم...
کوک کارش تموم شد اومد و پیشم نشست برامون شراب اوردن من نمیخواستم بخورم براهمین شرابو هل دادم جلو و شروع کردم به درو دیوار نگاه کردن..
کوک یه نفسه کل شرابو خورد
کوک: ات شراب نمی خوری؟!
ات: نه ممنون!
کوک: اهلش نیستی؟!
ات: میترسم بخورم چون منو خیلی زود میگیره و بدجوری مست میشم!
کوک: همین یه بار؟!
ات: باشه بریم تو کارش!
ات اون لیوان شرابو خورد زیاد مست نشده بود...
ویو ات
شرابو خوردم روم تأثیری نداشت..
یهویی چراغارو خاموش کردن شروع کردن به یه آهنگ ملایم گذاشتن همه ی زوج ها پا شدن و شروع به رقصیدن کردن چنتا چراغ زرد ملام رو روشن کردن..
کوک: ات میشه افتخار بدی؟!
ات: کوک باید یادت باشه که ما زوج نیستیم ما فقط دوتا دوستیم که برای اینکه تهیونگ رو آتیشی کنیم الان اینجاییم!
کوک: باشه چیزی که من از حرفای تو یاد گرفتم این بود که ترجیح میدی من برم با اون دخترای سینگل اونطرف برقصم؟!
ات: باشه بابا اومدم!
ویو کوک
ات رو کلی اسرار کردم و پاشود اومد برقصه رفتیم رو استیج ات داشت بهم نگا میکرد دستاشو گرفتم و گذاشتم روی شونه هام ات گونه هاش سرخ شده بود دستامو گرفتم دور کمرش و شروع کردم به رقصیدن
چپ..راست..چپ...راس..
ات: کوک احساس میکنم خیلی رمانتیک شده قضیه!
کوک: مگه رمانتیک بودن چشه؟! من فکر میکردم دخترا عاشق چیزای رمانتیکن؟!
ات: اره اما..
ات تا اینو گفت کوک ات رو بوسید
ویو کوک
نمیدونم چرا اون کارو کردم اما خیلی لذت بخش بود حسی که داشتم عادی نبود..
ادامش داخل پارت بعد 😉😊
البته چون من شرتی نذاشتم قرار نیست که شما حمایت نکنین🤨😌
من به حمایتاتون احتیاج دارم 🤧🥺🙁
☆
☆
ویو کوک
قهوه رو خوردیم خیلی خوش گذشت کلی خندیدیم...
ات رو بردم بازار براش یه ست نقره ی ستاره ای قشنگ خردیم عاشقش شده بود منم از خوشحالی ات خوش حال بودم...
دیر وقت بود ات رو بردم یکی از با کلاس ترین رستورانای سئول غذا سفارش دادیم تا برامون بیارن همون شب اونجا شو داشتن یکی رفته بود روی صحنه و آهنگ میخوند....
کوک: برم؟
ات: کجا!؟
کوک: رو صحنه!.؟
ات: کوک یکم خجالت بکش!
کوک: بابا من رفتم"...
ات:وایستااااا!
ویو ات
کوک اون شب دیونه شده بود رفت رو صحنه و شروع کرد به اهنگ خوندن من اونجا داشتم از خنده جر میخوردم...
کوک کارش تموم شد اومد و پیشم نشست برامون شراب اوردن من نمیخواستم بخورم براهمین شرابو هل دادم جلو و شروع کردم به درو دیوار نگاه کردن..
کوک یه نفسه کل شرابو خورد
کوک: ات شراب نمی خوری؟!
ات: نه ممنون!
کوک: اهلش نیستی؟!
ات: میترسم بخورم چون منو خیلی زود میگیره و بدجوری مست میشم!
کوک: همین یه بار؟!
ات: باشه بریم تو کارش!
ات اون لیوان شرابو خورد زیاد مست نشده بود...
ویو ات
شرابو خوردم روم تأثیری نداشت..
یهویی چراغارو خاموش کردن شروع کردن به یه آهنگ ملایم گذاشتن همه ی زوج ها پا شدن و شروع به رقصیدن کردن چنتا چراغ زرد ملام رو روشن کردن..
کوک: ات میشه افتخار بدی؟!
ات: کوک باید یادت باشه که ما زوج نیستیم ما فقط دوتا دوستیم که برای اینکه تهیونگ رو آتیشی کنیم الان اینجاییم!
کوک: باشه چیزی که من از حرفای تو یاد گرفتم این بود که ترجیح میدی من برم با اون دخترای سینگل اونطرف برقصم؟!
ات: باشه بابا اومدم!
ویو کوک
ات رو کلی اسرار کردم و پاشود اومد برقصه رفتیم رو استیج ات داشت بهم نگا میکرد دستاشو گرفتم و گذاشتم روی شونه هام ات گونه هاش سرخ شده بود دستامو گرفتم دور کمرش و شروع کردم به رقصیدن
چپ..راست..چپ...راس..
ات: کوک احساس میکنم خیلی رمانتیک شده قضیه!
کوک: مگه رمانتیک بودن چشه؟! من فکر میکردم دخترا عاشق چیزای رمانتیکن؟!
ات: اره اما..
ات تا اینو گفت کوک ات رو بوسید
ویو کوک
نمیدونم چرا اون کارو کردم اما خیلی لذت بخش بود حسی که داشتم عادی نبود..
ادامش داخل پارت بعد 😉😊
البته چون من شرتی نذاشتم قرار نیست که شما حمایت نکنین🤨😌
من به حمایتاتون احتیاج دارم 🤧🥺🙁
۴۲۸
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.