I am just your bodyguard (part-11-)
itتو چشمام زل زده بودم
دقیقا یک متر فاصله داشتیم
کوک : تو اینکارو کردی
+ چه کاری
کوک : نفس مصنوعی
+ اره
کوک : چرا
+ اگه اینکارو نمیکردم تو فاصله اینکه شما و برسونین اورژانس میرفتین کما ( کما؟ )
کوک : تو اینارو از کجا میدونی
+ تخصص دارم
نگاهی به اعضا کرد و رفت طرفشون و داشتن صحبت میکردن . رفتم جولو
+ بهتری برین سالن غذا خوری . چون بدنتون الان خستس و نیاز به انرژی داره
اعضا داستن هاج و واج بهم نگاه میکردن
سرمو انداختم پایین فکر کنم زیاد فضولی کردم
یه قدم رفتم عقب و به پاهام خیره شدم
سایه کسی رو بالا سرم احساس کردم و سرم رو بدم بالا
جونگکوک سرشو آورد کنار گوشم و جوری که فقط من بشنوم گفت
کوک : میدونم نگرانمی ولی وقتی تنها هستیم نگرانم باش توی مکان عمومی اگه بخوای اینجوری کنی راحت میفهمن آرمی هستی و آخر سر هم اخراج.
ازم فاصله گرفت و ادامه داد
کوک : میخوایم بازم تمرین کنیم . منتظر بمون ساعت دوازده میریم سالن غذا خوری
+ چشم
رفتن
و یهو بازم حواسم رفت به هانگوک دور و برم رو نگاه کردم غیبش زده بود . چرا جاهای حساس همیشه نیست . بیخیال شدمو و روی صندلی نشستم با گوشیم داشتم ور میرفتم که متوجه ساعت نشدم . در باز شدو سریع از جام پاشدم و گوشیم رو گذاشتم توی جیبم. به اونا نگاه کردم . عرق کرده بودن و دور گردنشون حوله بود . همه رفتیم به سمت سالن غذا خوری کمپانی.
رسیدیم و اعضا نشستن و غذا رو آوردن داشتن میخوردن که کوک گفت
کوک : نمیخوای بخوری ؟
+ ممنون من خوردم
کوک : چی خوردی
+ کیک و آبمیوه
کوک : باشه
با اینکه چیزی نخوردم ولی نمیخواستم ضعف نشون بدم . دو متر با میز فاصله داشتم که پیامکی به گوشیم اومد نگاش کردم دیدم هانگوک پیام داده بازش کرده
( هانگوک : ببخشید آت همیشه تو مواقع سخت تنهات میزارم ولی یه کار مهم برام پیش اومده بود که باید زود میرفتم
+ نه مشکلی ندارن به کارت برس )
گوشی رو گذاشتم تو جیبم . واقعا مشکوک بود به جای اینکه نگران برادرش باشه رفته پی کارش خودش . سرم رو که آوردم بالا غذا رو تموم کرده بودن و پاشدن .
همه رفتیم پیش پی دی نیم
پی دی نیم : اگه مشکلی توی حرکات ندارین میتونین برین اگه مشکل دارین بمونین و تا تموم نشدنش نرین
اعضا : همه رو بلدیم
پیدینیم : آت اعضا رو برسون خوابگاه و خودت هم میتونی بری
+ چشم
چقد زود کارشون تموم میشه بهترم بود میتونستم برم سالن واسه تمرین بوکس و حرکات رزمیم . همه رفتن خوابگاه و من به سمت سالن حرکت کردم ماشین تو خونه بود و ماشین رو برداشتم و از خونه به سمت باشگاه حرکت کردم . رسیدم و ماشین رو پارک کردم و وارد سالن شدم خلوت بود و رفتم لباسام رو عوض کردم و اومدم پیش مربی
مربی : دیروز نیومدی
:)
دقیقا یک متر فاصله داشتیم
کوک : تو اینکارو کردی
+ چه کاری
کوک : نفس مصنوعی
+ اره
کوک : چرا
+ اگه اینکارو نمیکردم تو فاصله اینکه شما و برسونین اورژانس میرفتین کما ( کما؟ )
کوک : تو اینارو از کجا میدونی
+ تخصص دارم
نگاهی به اعضا کرد و رفت طرفشون و داشتن صحبت میکردن . رفتم جولو
+ بهتری برین سالن غذا خوری . چون بدنتون الان خستس و نیاز به انرژی داره
اعضا داستن هاج و واج بهم نگاه میکردن
سرمو انداختم پایین فکر کنم زیاد فضولی کردم
یه قدم رفتم عقب و به پاهام خیره شدم
سایه کسی رو بالا سرم احساس کردم و سرم رو بدم بالا
جونگکوک سرشو آورد کنار گوشم و جوری که فقط من بشنوم گفت
کوک : میدونم نگرانمی ولی وقتی تنها هستیم نگرانم باش توی مکان عمومی اگه بخوای اینجوری کنی راحت میفهمن آرمی هستی و آخر سر هم اخراج.
ازم فاصله گرفت و ادامه داد
کوک : میخوایم بازم تمرین کنیم . منتظر بمون ساعت دوازده میریم سالن غذا خوری
+ چشم
رفتن
و یهو بازم حواسم رفت به هانگوک دور و برم رو نگاه کردم غیبش زده بود . چرا جاهای حساس همیشه نیست . بیخیال شدمو و روی صندلی نشستم با گوشیم داشتم ور میرفتم که متوجه ساعت نشدم . در باز شدو سریع از جام پاشدم و گوشیم رو گذاشتم توی جیبم. به اونا نگاه کردم . عرق کرده بودن و دور گردنشون حوله بود . همه رفتیم به سمت سالن غذا خوری کمپانی.
رسیدیم و اعضا نشستن و غذا رو آوردن داشتن میخوردن که کوک گفت
کوک : نمیخوای بخوری ؟
+ ممنون من خوردم
کوک : چی خوردی
+ کیک و آبمیوه
کوک : باشه
با اینکه چیزی نخوردم ولی نمیخواستم ضعف نشون بدم . دو متر با میز فاصله داشتم که پیامکی به گوشیم اومد نگاش کردم دیدم هانگوک پیام داده بازش کرده
( هانگوک : ببخشید آت همیشه تو مواقع سخت تنهات میزارم ولی یه کار مهم برام پیش اومده بود که باید زود میرفتم
+ نه مشکلی ندارن به کارت برس )
گوشی رو گذاشتم تو جیبم . واقعا مشکوک بود به جای اینکه نگران برادرش باشه رفته پی کارش خودش . سرم رو که آوردم بالا غذا رو تموم کرده بودن و پاشدن .
همه رفتیم پیش پی دی نیم
پی دی نیم : اگه مشکلی توی حرکات ندارین میتونین برین اگه مشکل دارین بمونین و تا تموم نشدنش نرین
اعضا : همه رو بلدیم
پیدینیم : آت اعضا رو برسون خوابگاه و خودت هم میتونی بری
+ چشم
چقد زود کارشون تموم میشه بهترم بود میتونستم برم سالن واسه تمرین بوکس و حرکات رزمیم . همه رفتن خوابگاه و من به سمت سالن حرکت کردم ماشین تو خونه بود و ماشین رو برداشتم و از خونه به سمت باشگاه حرکت کردم . رسیدم و ماشین رو پارک کردم و وارد سالن شدم خلوت بود و رفتم لباسام رو عوض کردم و اومدم پیش مربی
مربی : دیروز نیومدی
:)
۳.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.