میتونم ساعتها در وصفش بنویسم و قلم هم یاری کنه اما یک
میتونم ساعتها در وصفش بنویسم و قلم هم یاری کنه اما یک
توصیف ازش هست که واقعا حقیقتی خالص و بیانگر تمام
ملزوماته...
اون اشتباه من بود...اشتباهی که یک شب خیلی تصادفی
وقتی پدر و مادرم به شهر رفته بودن و من اضافه کار ایستاده
بودم،گوشه ای پشت میز چوبی پر رنگ تر شد...
اشتباهی که کم کم در یک به یک نقاط زندگیم ریشه دووند و
وقتی فهمیدم که دیر شده بود...خیلی دیر...مثل یک
بیماری...
توصیف ازش هست که واقعا حقیقتی خالص و بیانگر تمام
ملزوماته...
اون اشتباه من بود...اشتباهی که یک شب خیلی تصادفی
وقتی پدر و مادرم به شهر رفته بودن و من اضافه کار ایستاده
بودم،گوشه ای پشت میز چوبی پر رنگ تر شد...
اشتباهی که کم کم در یک به یک نقاط زندگیم ریشه دووند و
وقتی فهمیدم که دیر شده بود...خیلی دیر...مثل یک
بیماری...
۹.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳