زیبای من
پارت ۱۲
جیمین:پیداش نکردن ولی دارن میگردن
لیا :یعنی زندس
جیمین:احتمال میدن زنده باشه چون محل سقوط پیداش نکردن ولی ممکنه پرت شده بیرون پریده بیرون و مرگ مغزی شده هنوز معلوم نیست
لیا:یعنی چی
جیمین:بهتر فعلا فقط به ات بگیم پیداش کرده سگاینجوری بهتر
لیا:باشه
ویو ات
چشمام باز کردم همه چیز برام نامفهوم بود که با سوزش دستم به خودم اومدم سرم توی دستم بود به اطراف نگاه کردم جیمین و لیا نشسته بودن
ات:لیا(ضعیف)
لیا:ات حالت خوبه
ات:اوهوم خوبم
لیا:نصف جونمون کردی ات
ات:(خنده ملیح)
لیا:حالت خوبه
ات:چند بار میپرسی لیا حالم خوبه فقط نمیدونم چرا نمتونم پاهام تکون بدم
لیا با شنیدن حرفم حالت چهرش عوض شد و تو چشماش میشد ترس و ناراحتی دید
ات:چیزی شده لیا؟
لیا:نه نه به خاطر فشار عصبی که داشتی یه مدت کوتاه نمیتونی راه بری همین
ات:چی (بهت زده)
لیا:یه مدت کوتاه به خاطر لجبازی خانوم باید اذیت بشن
ات:یعنی چی نمیتونم راه برم(بغض)
جیمین:هیچی نیست ات یه خبر بهتر برات داریم
با شنیدن خبر بهتر به امید پیدا شدن جین بغضم زدم کنار و بهش با امید نگاه کردم
جیمین:دیدی الکی خودتو عذاب دادی شهر قشنگتم پیدا شد
ات:چی ؟(خیلی خوشحال)حالش خوبه کجاست اومده
جیمین:اره اره حالش خوبه فقط هنوز نیومده هنوز نیوردنش ....
که با زنگ خوردن گوشی جیمین حرفش نصفه موند
جیمین:ببخشید...
ات:نه جیمین ببین وایستا بگو بعد لطفا نرو دیگه
که جیمین بدون توجه رفت بیرون
ویو جیمین
جیمین :بله
؟:آقای پارک جیمین
جیمین:بله بفرمایید
؟:خبر خوبی براتون دارم آقای کیم سوکجین پیدا شدن
جیمین:حالش خوبه
؟:حالش که خوبه فقط بیهوش هنوز بیدار نشده
جیمین:یعنی چی
؟:ضربه بدی به سرشون خورده ایشون عمل کردن ولی هنوز بهوش نیومده تا دوروز دیگه معلوم میشه زنده میمونن یا ...فوت میکنن
جیمین:باشه ممنون
نمیدونستم باید چیکار کنم الان به ات چی بگم نباید چیزی بفهمه اگه بفهمه دیگه نمیتونه رو پاهاش وایسته رفتم تو اتاق که ات دیدم که خیلی خوشحال داره با لیا حرف میزنم ولی از اینکه بهش دروغ گفتم عذاب وجدان گرفتم
ات:خوب آقای پارک میشه حرف ناتموتون تموم کنین ؟
جیمین:ها اره الان زنگ زدن گفتن تا یک هفته دیگه میان احتمالا
ات:احتمالا؟یعنی چی
جیمین:خوب اونا که نمیتونن دقیق بگن شاید یهو فردا بیاد اینو که نمیتونن درست بگن
ات:اهااااا(مشکوک بهش نگاه میکنه)
رفتم بیرون نویس دکترش که گفت باید سه چهار روز اینجا باشه کلافه رفتم پیش لیا و براش توضیح دادم لیا خیلی شکه شده بود حقم داشت حالا ما با ات چیکار کنیم
سه روز بعد
ویو ات
....
جیمین:پیداش نکردن ولی دارن میگردن
لیا :یعنی زندس
جیمین:احتمال میدن زنده باشه چون محل سقوط پیداش نکردن ولی ممکنه پرت شده بیرون پریده بیرون و مرگ مغزی شده هنوز معلوم نیست
لیا:یعنی چی
جیمین:بهتر فعلا فقط به ات بگیم پیداش کرده سگاینجوری بهتر
لیا:باشه
ویو ات
چشمام باز کردم همه چیز برام نامفهوم بود که با سوزش دستم به خودم اومدم سرم توی دستم بود به اطراف نگاه کردم جیمین و لیا نشسته بودن
ات:لیا(ضعیف)
لیا:ات حالت خوبه
ات:اوهوم خوبم
لیا:نصف جونمون کردی ات
ات:(خنده ملیح)
لیا:حالت خوبه
ات:چند بار میپرسی لیا حالم خوبه فقط نمیدونم چرا نمتونم پاهام تکون بدم
لیا با شنیدن حرفم حالت چهرش عوض شد و تو چشماش میشد ترس و ناراحتی دید
ات:چیزی شده لیا؟
لیا:نه نه به خاطر فشار عصبی که داشتی یه مدت کوتاه نمیتونی راه بری همین
ات:چی (بهت زده)
لیا:یه مدت کوتاه به خاطر لجبازی خانوم باید اذیت بشن
ات:یعنی چی نمیتونم راه برم(بغض)
جیمین:هیچی نیست ات یه خبر بهتر برات داریم
با شنیدن خبر بهتر به امید پیدا شدن جین بغضم زدم کنار و بهش با امید نگاه کردم
جیمین:دیدی الکی خودتو عذاب دادی شهر قشنگتم پیدا شد
ات:چی ؟(خیلی خوشحال)حالش خوبه کجاست اومده
جیمین:اره اره حالش خوبه فقط هنوز نیومده هنوز نیوردنش ....
که با زنگ خوردن گوشی جیمین حرفش نصفه موند
جیمین:ببخشید...
ات:نه جیمین ببین وایستا بگو بعد لطفا نرو دیگه
که جیمین بدون توجه رفت بیرون
ویو جیمین
جیمین :بله
؟:آقای پارک جیمین
جیمین:بله بفرمایید
؟:خبر خوبی براتون دارم آقای کیم سوکجین پیدا شدن
جیمین:حالش خوبه
؟:حالش که خوبه فقط بیهوش هنوز بیدار نشده
جیمین:یعنی چی
؟:ضربه بدی به سرشون خورده ایشون عمل کردن ولی هنوز بهوش نیومده تا دوروز دیگه معلوم میشه زنده میمونن یا ...فوت میکنن
جیمین:باشه ممنون
نمیدونستم باید چیکار کنم الان به ات چی بگم نباید چیزی بفهمه اگه بفهمه دیگه نمیتونه رو پاهاش وایسته رفتم تو اتاق که ات دیدم که خیلی خوشحال داره با لیا حرف میزنم ولی از اینکه بهش دروغ گفتم عذاب وجدان گرفتم
ات:خوب آقای پارک میشه حرف ناتموتون تموم کنین ؟
جیمین:ها اره الان زنگ زدن گفتن تا یک هفته دیگه میان احتمالا
ات:احتمالا؟یعنی چی
جیمین:خوب اونا که نمیتونن دقیق بگن شاید یهو فردا بیاد اینو که نمیتونن درست بگن
ات:اهااااا(مشکوک بهش نگاه میکنه)
رفتم بیرون نویس دکترش که گفت باید سه چهار روز اینجا باشه کلافه رفتم پیش لیا و براش توضیح دادم لیا خیلی شکه شده بود حقم داشت حالا ما با ات چیکار کنیم
سه روز بعد
ویو ات
....
۵.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.