یه مافیا نباید عاشق شه ولی....

یه مافیا نباید عاشق شه ولی....

×خب حالا بعدم خودشم از سینگلی در میاد

+نوموخوام آجیم بره

٪من نمیدونم باید چیکار کنم

×عین آدم رفتار کن همین

٪من رفتم دیگه باید برم کار دارم

+اوکی بای

٪بای بای(رفت)

×هنوزم درد داری

+خب یکم

×من خیلی اذیتت کردم ببخشید

+چرا انقد لاغر شدی

×من؟ها خب چون آیت یه سال هرشب مست میکردم هرشب به امید دیدن تو میخوابیدم و سعی می‌کردم بخوابم تا خوابتو ببینم

+مثلا چه خوابی؟

×یه بار خواب دیدم توب اون پارکی که خیلی دوست داشتیم با دوتا بچه راه میریم بستنی میخوریم

+م...منم این خوابو دیدم تازه توی راه بهم گفتی بی تو نمیتونم

×توهم اون خوابوند دیدی؟

+آره باهم بودیم ولی اون دوتا بچه چی؟

×چرا دوتا؟

+آخه یه سال بیشتر تفاوت سنی نداشتن و همیشه باهم بودن یه پسر و

×یه دختر


+یعنی؟

× نمیدونم

+وایستا
.
.
.
هی لوسی

٪ها

+بیبی چک داری(در گوشش)

٪واسه چی میخوای نکنه؟

+آره حالا بده

٪میرم میخرم(رفت و حاضر شد)
خدافظ

+خودم میرفتما

٪نه نباید خودتو اذیت کنی

+باشه خداحافظ
.
.
.
لوسی رفت بگیره

×اگه بشه چی میشه

+بچه هایی که باباشون اینقد بی تربیت باشه خودشون چی میشن

×(بغلش کرد)من بیتربیت نیستم