عشق ناشناس part❶
ات
سلام من پارک ات هستم
توی خانواده ی معمولی زندگی میکنم
رفتار خانوادم اصلا باهام خوب نیست یک برادر دارم
و تنها کسی که باهام مهربونه دوستام لیسا و جنی هستن
بعلاوهی اجوما اون مستخدم خونمونه خیلی هم مهربونه
یه جورایی جای مادرم رو داره
ته ته
سلام من کیم تهیونگ هستم توی یک خانواده ی پولدار
و رده بالا زندگی میکنم اما خانوادم من رو مایه ی شرم
خانواده میبینن
🙂شروع فیک🙂
ات ویو
ساعت ۹شبه
من دارم یواشکی لباس هام رو جمع میکنم
میپرسید چرا چونکه من و جنی و لیسا از این خانواده
های سختگیر و بد خسته شدیم و قراره سه تایی باهم
یواشکی به کره ی جنوبی مهاجرت کنیم
(نکته:ات و دوستاش ایرانی هستن)
وسایلم رو جمع کردم و چمدونم رو زیر تخت
قایم کردم و روی تخت نشستم
بعد با لیسا و جنی
تماس تصویری گرفتم و دوباره باهاشون
چیز های مهم رو دوره کردم
ساعت ۳باید فرودگاه می بودیم
الان ساعت یک بود من اصلا نخوابیده بودم
راستش خوابمم نمیومد
پس بلند شدم یه حموم ۱۰دقیقه ای رفتم
لباسم رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
یکم ارایش کردم ساعت دو شده بود............
شرط
فالوور ها به ۲۰۰ برسه
چون کم گزاشتم شرط هارو کم دادم
سلام من پارک ات هستم
توی خانواده ی معمولی زندگی میکنم
رفتار خانوادم اصلا باهام خوب نیست یک برادر دارم
و تنها کسی که باهام مهربونه دوستام لیسا و جنی هستن
بعلاوهی اجوما اون مستخدم خونمونه خیلی هم مهربونه
یه جورایی جای مادرم رو داره
ته ته
سلام من کیم تهیونگ هستم توی یک خانواده ی پولدار
و رده بالا زندگی میکنم اما خانوادم من رو مایه ی شرم
خانواده میبینن
🙂شروع فیک🙂
ات ویو
ساعت ۹شبه
من دارم یواشکی لباس هام رو جمع میکنم
میپرسید چرا چونکه من و جنی و لیسا از این خانواده
های سختگیر و بد خسته شدیم و قراره سه تایی باهم
یواشکی به کره ی جنوبی مهاجرت کنیم
(نکته:ات و دوستاش ایرانی هستن)
وسایلم رو جمع کردم و چمدونم رو زیر تخت
قایم کردم و روی تخت نشستم
بعد با لیسا و جنی
تماس تصویری گرفتم و دوباره باهاشون
چیز های مهم رو دوره کردم
ساعت ۳باید فرودگاه می بودیم
الان ساعت یک بود من اصلا نخوابیده بودم
راستش خوابمم نمیومد
پس بلند شدم یه حموم ۱۰دقیقه ای رفتم
لباسم رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
یکم ارایش کردم ساعت دو شده بود............
شرط
فالوور ها به ۲۰۰ برسه
چون کم گزاشتم شرط هارو کم دادم
۴.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.