پارت ۸
ویو ا.ت رفتم منو شوگا و جیمین داشتیم فیلم نگاه میکردیم فیلم که تمام شد پا شدم رفتم اتاقم من زود تر از همه رفتم برا همین نفهمیدم بقیه رفتن یانه نگا ساعت کردم چهار صبح بود فکر کنم دیگه رفتن خوابیدن جغد که نیستن من گرسنم بود برا همین رفتم پایین یچی بخورم تاریک بود هیچی نمیدیدم نیازی به دیدن نبود چون همیشه شبا گرسنم میشه تو یه کشو چند تا کیک نگه میدارم رفتم بدون اینکه چیزی ببینم کیک رو برداشتم گذاشتم رو میز صندلی رو دادم اقب که بشینم صندلی چقدر سنگین بود نشستم صندلی چقدر بلند شده بود یعنی چی مشکل این صندلی چیه یه تکونی خوردم زیرم مثل ژله تکون خورد یه لحظه فکر کردم خیالاتی شدم کیکم رو باز کردم شروع کردم خوردن نسف کیک رو که خوردم یه چیزی زیر پا هام حس کردم ترسیدم پریدم هوا و جیق زدم صندلی افتاد منم افتادم یهو میبینم شوگا لامپارو از اونور روشن کرد بعد دیدم جیمین کنارم افتاده رو زمین داره میگه آخخخخ پام
۴.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.