P:9
P:9
لوکیشین رو برای تهیونگ فرستادم خواسم برم گ گف
تهیونگ: هوی زرشک کجا؟
کوک: خونه اقا شجاع میای؟
تهیونگ: هر هر هر بیا وسایل اتو جمع کنیم
کوک: خدش کمشد پرع از وسایل ها
تهیونگ: هوفففف باشه سوار ماشین شدم و راه افتادیم رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم
کوک: حالا خونهی کی تخم مرغع؟
تهیونگ: معلومه ک تو
کوک: ای....
ات: من گشنمه
تهیونگ و کوک: الان غذا سفارش میدم
تهیونگ: یااا چرا حرفمو میزنی
کوک: چییی خودت زدی
ات: پوکر فیس نگاهشون میکردم
ات: اصن من نمیخوام میرم میخوابم شب بخیر رفتم بالا روی تخت خوابیدم اخیششش بهترین چیز بود چشمام کم کم گرم شدن و خوابیدم
چند روز بعد: ات ویو: دیگ تهیونگ و کوک مثل قبلا دعوا نمیکردن خدارشکر ولی من باید از اینجا فرار کنم نمیدونم چرا حسی بهم میگ اینجا نمونم و اصلا حالم خوب نیس نمیدونم چم شده نشسته بود زانو هامو بغل کرده بودم و پوکر ب زمین نگا میکردم
تهیونگ: کوک ی دقه بیا
کوک: چیه بگو
تهیونگ: نمیدونم ات چش شده خیلی سرد شده
کوک: اره میدونم
تهیونگ: از وقتی ک ت اومدی ات اینجوری شد
کوک: برو بابا ت اومدی اگ نمیومدی ات الان با من بود
تهیونگ: هر هر هر زرشک
هردوتامون رفتیم پیش ات شستیم
تهیونگ: ات عزیزم چت شده
ات: هیچی( اروم)
کوک: ولی تو که اصلا با من حرف نزدی
ات: نمیدونم نمیدونم کوک فق دلم میخواد بخوابم همین پا شدم رفتم توی اتاق و روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد
خوابم میایههه 🗿
لوکیشین رو برای تهیونگ فرستادم خواسم برم گ گف
تهیونگ: هوی زرشک کجا؟
کوک: خونه اقا شجاع میای؟
تهیونگ: هر هر هر بیا وسایل اتو جمع کنیم
کوک: خدش کمشد پرع از وسایل ها
تهیونگ: هوفففف باشه سوار ماشین شدم و راه افتادیم رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم
کوک: حالا خونهی کی تخم مرغع؟
تهیونگ: معلومه ک تو
کوک: ای....
ات: من گشنمه
تهیونگ و کوک: الان غذا سفارش میدم
تهیونگ: یااا چرا حرفمو میزنی
کوک: چییی خودت زدی
ات: پوکر فیس نگاهشون میکردم
ات: اصن من نمیخوام میرم میخوابم شب بخیر رفتم بالا روی تخت خوابیدم اخیششش بهترین چیز بود چشمام کم کم گرم شدن و خوابیدم
چند روز بعد: ات ویو: دیگ تهیونگ و کوک مثل قبلا دعوا نمیکردن خدارشکر ولی من باید از اینجا فرار کنم نمیدونم چرا حسی بهم میگ اینجا نمونم و اصلا حالم خوب نیس نمیدونم چم شده نشسته بود زانو هامو بغل کرده بودم و پوکر ب زمین نگا میکردم
تهیونگ: کوک ی دقه بیا
کوک: چیه بگو
تهیونگ: نمیدونم ات چش شده خیلی سرد شده
کوک: اره میدونم
تهیونگ: از وقتی ک ت اومدی ات اینجوری شد
کوک: برو بابا ت اومدی اگ نمیومدی ات الان با من بود
تهیونگ: هر هر هر زرشک
هردوتامون رفتیم پیش ات شستیم
تهیونگ: ات عزیزم چت شده
ات: هیچی( اروم)
کوک: ولی تو که اصلا با من حرف نزدی
ات: نمیدونم نمیدونم کوک فق دلم میخواد بخوابم همین پا شدم رفتم توی اتاق و روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد
خوابم میایههه 🗿
۶۱.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.