پارت ۱۶ فیک تهکوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعدی رو آخر فیک گذاشتم
ویو کوک
یکم پیش مامانم موندم و ساعت تقریبا ۳ بود که برگشتم خونه....خونه خیلی خالی و ساکت بود...رفتم تو اتاق ولی تهیونگ رو ندیدم
_تهیونگگگ...
+........
_تهیونگ کجایی..؟.......ته.....؟
هرچی اسمش رو صدا میزدم جوابی نمیشنیدم کل خونه رو گشتم ولی نبود از خدمتکارا هم پرسیدم گفتن نیومده خونه...زنگ زدم به بادیگاردی که باید میرفت دنبال ته
[علامت بادیگارده*]
*ا..الو ..ب..ب.بله ...ار...ارباب!
_الو کجایی؟چرا نیومدی خونه ؟ مگه نگفتم بری دنبالش؟چرا صدات میلرزه؟
*ارباب ما رو ببخشید....ولی نتونستیم پیداش کنیم!
_چی ....؟ همونجا بمون تا بیام حسابتون رو برسم؟
رفتم دانشگاه ته و اونا رو پیدا کردم.
*ارباب ما متاسفیم ولی نتونستیم پیداش کنیم!
با اولین برخورد ی سیلی خوابوندم تو صورت بادیگارده که پرت شد رو زمین ..
_بعد از پیدا کردنش همتون اخراجید ..... بی ارزه های مفت خور
رفتم تو دفتر مدیر و دوربین های مداربسته رو چک کردم[دانشگاهشون بخاطر بعضی از دانشجو ها باز بوده هنوز و مدیرم بوده ولی مث صگ از کوک میترسه و من یکم خلاصه کردم خودتون دقیق تصور کنید!]
که دیدم چند نفر اومدن و ته گذاشتن تو ی ون و رفتن پلاک ماشین رو برداشتم و دادم به یکی از همون بادیگاردا
_سریع برام پیداش کن...
*چ..چشم
برگشتم خونه و تنها کاری که از دستم بر میومد منتظر موندن بود....تو دلم آشوب بود نگرانش بودم یعنی الان کجاست ....چه بلایی سرش اومده؟
[فلش بک به ساعت ۵]
هوففففف ..... چند باری زنگ زدم به اون بادیگارده و میگفت که مکانش هی داره جابه جا میشه و مکان ثابتی نداره و الان از ی راه دیگه دارن ردشو میزنن
[۲ ساعت بعد]
گوشیم زنگ خورد ...بازم شماره ناشناس بود...این دفعه سریعا جواب دادم...
_الو؟
[علامت کایل×]
×های مستر جئون
_عوضی بگو ته کجاستتتتتتتتت![داد]
×اوه مثل اینکه اصلا اهل اخبار نیستی!
_کثافت عوضی با تهیونگ چیکار کردی؟
×اگه همون اول به حرفم گوش میکردی..اینجوری نمیشد...اگه قبول میکردی الان تهیونگ ، اون فرشته ی بهشتی،زنده بود!
_چ...چی...چی میگی ؟...تو...تو این کارو باهاش نکردی....تو همچین کاری نکردی...!
×متاسفانه من هرچی بخوام بدست میارم و بعد از اینکه لذت بردم ،کاری میکنم که دیگه نه خودم نه هیچکس دیگه نتونه ازش لذت ببره...تلوزیون رو روشن کن اخبار ببین بدردت میخوره.....بای مستر جئون
[کایل قطع کرد]
کنترل تلویزیون رو برداشتم و روشنش کردم شبکه ها رو بالا پایین کردم که ی شبکه ی اخبار پیدا کردم ....تازه داشت شروع میشد.......
[اخبار شروع شد....بعد از کلی چرت و پرت رسید به بخش جناییش..]
گزارش گر :امروز در کنار رودخانه ی هان حوالی ساعت ۶ عصر جنازه ی پسری جوان از آب بیرون کشیده شده....این پسر قبل از انداخته شدن درون آب ،صورتش کاملا از بین رفته و بدنش سالم است اون روی ترقوه ی چپش یک ماه گرفتگی دارد و همراه با او یک انگشتر که روی آن اسم جونگ کوک حک شده است به گزارش پزشک قانونی قبل از فوت به این پسر تج*اوز شده و............
لباساش....لباسای تهیونگ بود ......انگشتر اون تو دستش بود ...... ماه گرفتگی اون رو داشت....نه نه نه اون نمیتونست تهیونگ باشه ....نمیتونست.....سوار ماشین شدم و به اون سرد خونه ای که آدرسش توی اخبار اعلام شد حرکت کردم
[الان کوک به سرد خونه رسید]
_سلام برای تشخیص جنازه اومدم....
[همونی کع اطلاعات تو دستشه که اسمش رو نمیدونم٪😅🖐🏻]
٪اوه میتونید نشونی ازش بدید؟
_آااا امروز عصر آوردنش ی پسر جوون که همراهش ی انگشتر بود..
٪عااااا بلع از این طرف ....
رفتم جنازه رو دیدم .............
شرایط پارت بعد
۳۰ لایک و ۳۰ کامنت
ادمین گشادیش میشه فعلا بنویسه شرایط رو میبره بالا😂🖐🏻
ویو کوک
یکم پیش مامانم موندم و ساعت تقریبا ۳ بود که برگشتم خونه....خونه خیلی خالی و ساکت بود...رفتم تو اتاق ولی تهیونگ رو ندیدم
_تهیونگگگ...
+........
_تهیونگ کجایی..؟.......ته.....؟
هرچی اسمش رو صدا میزدم جوابی نمیشنیدم کل خونه رو گشتم ولی نبود از خدمتکارا هم پرسیدم گفتن نیومده خونه...زنگ زدم به بادیگاردی که باید میرفت دنبال ته
[علامت بادیگارده*]
*ا..الو ..ب..ب.بله ...ار...ارباب!
_الو کجایی؟چرا نیومدی خونه ؟ مگه نگفتم بری دنبالش؟چرا صدات میلرزه؟
*ارباب ما رو ببخشید....ولی نتونستیم پیداش کنیم!
_چی ....؟ همونجا بمون تا بیام حسابتون رو برسم؟
رفتم دانشگاه ته و اونا رو پیدا کردم.
*ارباب ما متاسفیم ولی نتونستیم پیداش کنیم!
با اولین برخورد ی سیلی خوابوندم تو صورت بادیگارده که پرت شد رو زمین ..
_بعد از پیدا کردنش همتون اخراجید ..... بی ارزه های مفت خور
رفتم تو دفتر مدیر و دوربین های مداربسته رو چک کردم[دانشگاهشون بخاطر بعضی از دانشجو ها باز بوده هنوز و مدیرم بوده ولی مث صگ از کوک میترسه و من یکم خلاصه کردم خودتون دقیق تصور کنید!]
که دیدم چند نفر اومدن و ته گذاشتن تو ی ون و رفتن پلاک ماشین رو برداشتم و دادم به یکی از همون بادیگاردا
_سریع برام پیداش کن...
*چ..چشم
برگشتم خونه و تنها کاری که از دستم بر میومد منتظر موندن بود....تو دلم آشوب بود نگرانش بودم یعنی الان کجاست ....چه بلایی سرش اومده؟
[فلش بک به ساعت ۵]
هوففففف ..... چند باری زنگ زدم به اون بادیگارده و میگفت که مکانش هی داره جابه جا میشه و مکان ثابتی نداره و الان از ی راه دیگه دارن ردشو میزنن
[۲ ساعت بعد]
گوشیم زنگ خورد ...بازم شماره ناشناس بود...این دفعه سریعا جواب دادم...
_الو؟
[علامت کایل×]
×های مستر جئون
_عوضی بگو ته کجاستتتتتتتتت![داد]
×اوه مثل اینکه اصلا اهل اخبار نیستی!
_کثافت عوضی با تهیونگ چیکار کردی؟
×اگه همون اول به حرفم گوش میکردی..اینجوری نمیشد...اگه قبول میکردی الان تهیونگ ، اون فرشته ی بهشتی،زنده بود!
_چ...چی...چی میگی ؟...تو...تو این کارو باهاش نکردی....تو همچین کاری نکردی...!
×متاسفانه من هرچی بخوام بدست میارم و بعد از اینکه لذت بردم ،کاری میکنم که دیگه نه خودم نه هیچکس دیگه نتونه ازش لذت ببره...تلوزیون رو روشن کن اخبار ببین بدردت میخوره.....بای مستر جئون
[کایل قطع کرد]
کنترل تلویزیون رو برداشتم و روشنش کردم شبکه ها رو بالا پایین کردم که ی شبکه ی اخبار پیدا کردم ....تازه داشت شروع میشد.......
[اخبار شروع شد....بعد از کلی چرت و پرت رسید به بخش جناییش..]
گزارش گر :امروز در کنار رودخانه ی هان حوالی ساعت ۶ عصر جنازه ی پسری جوان از آب بیرون کشیده شده....این پسر قبل از انداخته شدن درون آب ،صورتش کاملا از بین رفته و بدنش سالم است اون روی ترقوه ی چپش یک ماه گرفتگی دارد و همراه با او یک انگشتر که روی آن اسم جونگ کوک حک شده است به گزارش پزشک قانونی قبل از فوت به این پسر تج*اوز شده و............
لباساش....لباسای تهیونگ بود ......انگشتر اون تو دستش بود ...... ماه گرفتگی اون رو داشت....نه نه نه اون نمیتونست تهیونگ باشه ....نمیتونست.....سوار ماشین شدم و به اون سرد خونه ای که آدرسش توی اخبار اعلام شد حرکت کردم
[الان کوک به سرد خونه رسید]
_سلام برای تشخیص جنازه اومدم....
[همونی کع اطلاعات تو دستشه که اسمش رو نمیدونم٪😅🖐🏻]
٪اوه میتونید نشونی ازش بدید؟
_آااا امروز عصر آوردنش ی پسر جوون که همراهش ی انگشتر بود..
٪عااااا بلع از این طرف ....
رفتم جنازه رو دیدم .............
شرایط پارت بعد
۳۰ لایک و ۳۰ کامنت
ادمین گشادیش میشه فعلا بنویسه شرایط رو میبره بالا😂🖐🏻
۱۵.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.