زندگی مخفی پارت ۷۷ بخش دوم
نامجون:باشه باشه کوک آروم باش نفس عمیق بکش
بیا تو خونه
رفتن توی خونه
نامجون:جنیا آماده شو باید بریم بیمارستان
جنی:چشم اوپا
صدای ماشین آمبولانس
........زمان حال..........
تهیونگ:وای خدای من
این پسر چه چیزهایی که نکشیده
جنی:این تازه شروع داستان زندگیه کوکیه
تهیونگ :بگو بعدش....
جیمین بدون در زدن درو باز میکنه و میاد توی اتاق
جیمین:هیونگگ
کمکم کننن
رزی نونا باهام قهر کرده
البته گفت قهر نکرده بلکه میخواد بلایی بدتر سرم بیارهه
تهیونگ:جیمین عزیزم میدونستی که وقتی میخوای وارد اتاقی بشی در بزنی
بعدشم رزی هر کاری بکنه حقته
رزی:آقای پارک جیمین کدوم گوری رفتییی
جیمین:خانم پارک چهیونگ میشه منو ببخشی
نونا معذرت میخواممم
دیگه زر زر نمیکنممم
قول میدم
رزی:تو باید درس بگیری
تهیونگ:رزی این روانی باز چه غلطی کرده
رزی:خب....
....پنج دقیقه قبل......
جیمین: رزی نونا بیا تو اتاقتت
رزی:اومدم عزیز نونا
جیمین:نونا تو واقعا به جنی اعتماد داری
بعد از تمام کارهایی که باهامون کرده
رزی:یادته وقتی تو جونگکوک رو آوردی
تنها کسی که بهش اعتماد داشت تو بودی
ماهم به حرفت گوش دادیم
پس توهم به من اعتماد کن
اگه به من نه
به جونگکوک که اعتماد داری
اون جنیه کسی جونگکوک تمام زندگیش پیشش بوده باشه
جیمین:نونا من که نگفتم بهت اعتماد ندارم
حالا هرچی باشه باشه دیگه چیزی راجب این قضیه نمیگم
ولی یه سوال تو از جنی خوشت میاد ؟؟
رزی:باشه باشه میدونم ل..ز..بین هستم ها ولی....خب ای وای تو نمیدونستی
جیمین:نونا
نونا وایسا چی گفتی تو
تو تو....ل..ز...بینییی
آخه چطوری از کی اینو فهمیدییی
رزی:از همون ۱۳ سالگیم و مامان هم اینو میدونست
جیمین:خب حداقل فهمیدم که این قضیه ارثیه
اینکه بای..سکشوالم
رو از تو به ارث بردم
رزی:زر نزن ببینم
جیمین:ولی ببین تو عاشق جنی شدی و تمام
جنیییی
رزی:اگه یک بار دیگه بگی من عاشق شدم میزنم تو سرتتت
جیمین:تو عاشق شدی نونااا
رزی:هه باشه
منم دارم برات
قهر نیستم ولی بلایی بدتر سرت میارم
جیمین:نونا گوه خوردم
نونا غلط کردم
نونا ببخشید
رزی:معلومه خوش مزه بوده
........
ادامه دارد....
بیا تو خونه
رفتن توی خونه
نامجون:جنیا آماده شو باید بریم بیمارستان
جنی:چشم اوپا
صدای ماشین آمبولانس
........زمان حال..........
تهیونگ:وای خدای من
این پسر چه چیزهایی که نکشیده
جنی:این تازه شروع داستان زندگیه کوکیه
تهیونگ :بگو بعدش....
جیمین بدون در زدن درو باز میکنه و میاد توی اتاق
جیمین:هیونگگ
کمکم کننن
رزی نونا باهام قهر کرده
البته گفت قهر نکرده بلکه میخواد بلایی بدتر سرم بیارهه
تهیونگ:جیمین عزیزم میدونستی که وقتی میخوای وارد اتاقی بشی در بزنی
بعدشم رزی هر کاری بکنه حقته
رزی:آقای پارک جیمین کدوم گوری رفتییی
جیمین:خانم پارک چهیونگ میشه منو ببخشی
نونا معذرت میخواممم
دیگه زر زر نمیکنممم
قول میدم
رزی:تو باید درس بگیری
تهیونگ:رزی این روانی باز چه غلطی کرده
رزی:خب....
....پنج دقیقه قبل......
جیمین: رزی نونا بیا تو اتاقتت
رزی:اومدم عزیز نونا
جیمین:نونا تو واقعا به جنی اعتماد داری
بعد از تمام کارهایی که باهامون کرده
رزی:یادته وقتی تو جونگکوک رو آوردی
تنها کسی که بهش اعتماد داشت تو بودی
ماهم به حرفت گوش دادیم
پس توهم به من اعتماد کن
اگه به من نه
به جونگکوک که اعتماد داری
اون جنیه کسی جونگکوک تمام زندگیش پیشش بوده باشه
جیمین:نونا من که نگفتم بهت اعتماد ندارم
حالا هرچی باشه باشه دیگه چیزی راجب این قضیه نمیگم
ولی یه سوال تو از جنی خوشت میاد ؟؟
رزی:باشه باشه میدونم ل..ز..بین هستم ها ولی....خب ای وای تو نمیدونستی
جیمین:نونا
نونا وایسا چی گفتی تو
تو تو....ل..ز...بینییی
آخه چطوری از کی اینو فهمیدییی
رزی:از همون ۱۳ سالگیم و مامان هم اینو میدونست
جیمین:خب حداقل فهمیدم که این قضیه ارثیه
اینکه بای..سکشوالم
رو از تو به ارث بردم
رزی:زر نزن ببینم
جیمین:ولی ببین تو عاشق جنی شدی و تمام
جنیییی
رزی:اگه یک بار دیگه بگی من عاشق شدم میزنم تو سرتتت
جیمین:تو عاشق شدی نونااا
رزی:هه باشه
منم دارم برات
قهر نیستم ولی بلایی بدتر سرت میارم
جیمین:نونا گوه خوردم
نونا غلط کردم
نونا ببخشید
رزی:معلومه خوش مزه بوده
........
ادامه دارد....
۲.۳k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.