P12
ویو مین هیون:می سو اون روز اون دختر تو بودی....
می سو:کدوم دختر..(🤔)
مین هیون:یادته صبح بود فکر کنم مدرسه میرفتی بعد من کارت چیزی نداشتم تو برام کارت کشیدی .....
می سو:اها اره اون تو بودی مگه....
مین هیون:اره من بودم من اومدم دنبالت تو یهویی غیب شدی...
می سو:خب من مدرسه ام دیر شده بود زود رفتم ...
مین هیون :میدونی چقدر دنبالت کشتم که کردنبندت رو بدم...
می سو:چی کردنبند من پیش توعه مگه....
مین هیون:اره اون روز از پیشت افتاده بود...
می سو:اوه خدا میدونی چقدر دنبالش کشتم همه جا رو زیر و رو کردم.....
مین هیون :خب من از کجا میدونستم اون از توعه....
(بیا ایناهاش.))
می سو:اوه خداروشکر پیدا شد خیلی ناراحت بودم بخدا....
مین هیون:اهوم
می سو:ممنونم واقعا ....
مین هیون :نه بابا کاری نکردم.....
می سو:باشه من میرم دیگه دیر وقته.....
(و بابت امروز ممنونم حالمو یکم بهتر کردی...)
مین هیون؛نه بابا کاری نکردم..باشه فردا بیای مدرسه.....
می سو:(با لبخند)باشه...فعلا...
مین هیون:فعلا....
(صبح شد) همه مدرسه بودیم....
جلسه خانواده گی گذاشته بودن خانواده همه اومده بودن بجز خانواده من.....
سو مین:می سو تو چطور جرعت کردی به چا اون وو بگی هان....
می سو:اصلا حوصله ندارم ....
(میخاستم برم دستمو کرفت....
سو مین:تو الان چی زر زدی....
می سو:گفتم که حوصله تو یکی رو ندارم دیگ...
جیهون:چیشده اینجا چی خبر ....سو مین بیا بریم...
سو مین:ولم کن...
(به زور با خودش برد اونو....
جی وون:فقط همینجوری نگاهی بهم انداخت و رفت.....
می سو:اینا چشونه دیگه.....
(رفتم کافه)
مدیر:می سو تو اخراجی.....دیگه نمیخاد بیایی...
می سو:اقا لطفا اخراجم نکنید من به این کار نیاز دارم....
مدیر:نه دیگه برو نمیخام اینجا ببینمت....
می سو:رفتم جلوی در نشستم چرا زندگیم اینطوریه هیچی خوب پیش نمیره داشتم گریه میکردم .....
یونجو:می سو گریه نکن یه کار خوب دیگه پیدا میکنیم ....
می سو:دیگه کلا خسته ام از زندگی....
یونجو:اه گردنبندتو پیدا کردی....
می سو :اره خب....
یونجو:تو بدی بینم ....
(از گردنم کشیدم)...دادم بهش...
سوریون:چی این کردنبند رو از کجا پیدا کردی این مال کیه....
می سو:اه خانم کیم....خب این مال منه
سوریون:تو اینو از کجا پیدا کردی.....(اعصبی و کلا بدنش میلرزید).
می سو:این از منه از بچه کی با من بوده...
سوریون:چی....نکنه تو دختر منی...نه این اصلا امکان نداره...
می سو:چی ببخشید متوجه نشدم....
سوریون:کردنبند رو کرفت و رفت....
می سو:خانم کیم ......خانم کیم....
(هرچی صدا زدم اصلا نگاه نکرد رفت...
یونجو:خانم کیم چیشون شد....
می سو:نمیدونم بخدا.....
(واقعا دیگه با چالش های غیر منتظره ای رو به رو میشدم) 🥲❤️🩹
می سو:کدوم دختر..(🤔)
مین هیون:یادته صبح بود فکر کنم مدرسه میرفتی بعد من کارت چیزی نداشتم تو برام کارت کشیدی .....
می سو:اها اره اون تو بودی مگه....
مین هیون:اره من بودم من اومدم دنبالت تو یهویی غیب شدی...
می سو:خب من مدرسه ام دیر شده بود زود رفتم ...
مین هیون :میدونی چقدر دنبالت کشتم که کردنبندت رو بدم...
می سو:چی کردنبند من پیش توعه مگه....
مین هیون:اره اون روز از پیشت افتاده بود...
می سو:اوه خدا میدونی چقدر دنبالش کشتم همه جا رو زیر و رو کردم.....
مین هیون :خب من از کجا میدونستم اون از توعه....
(بیا ایناهاش.))
می سو:اوه خداروشکر پیدا شد خیلی ناراحت بودم بخدا....
مین هیون:اهوم
می سو:ممنونم واقعا ....
مین هیون :نه بابا کاری نکردم.....
می سو:باشه من میرم دیگه دیر وقته.....
(و بابت امروز ممنونم حالمو یکم بهتر کردی...)
مین هیون؛نه بابا کاری نکردم..باشه فردا بیای مدرسه.....
می سو:(با لبخند)باشه...فعلا...
مین هیون:فعلا....
(صبح شد) همه مدرسه بودیم....
جلسه خانواده گی گذاشته بودن خانواده همه اومده بودن بجز خانواده من.....
سو مین:می سو تو چطور جرعت کردی به چا اون وو بگی هان....
می سو:اصلا حوصله ندارم ....
(میخاستم برم دستمو کرفت....
سو مین:تو الان چی زر زدی....
می سو:گفتم که حوصله تو یکی رو ندارم دیگ...
جیهون:چیشده اینجا چی خبر ....سو مین بیا بریم...
سو مین:ولم کن...
(به زور با خودش برد اونو....
جی وون:فقط همینجوری نگاهی بهم انداخت و رفت.....
می سو:اینا چشونه دیگه.....
(رفتم کافه)
مدیر:می سو تو اخراجی.....دیگه نمیخاد بیایی...
می سو:اقا لطفا اخراجم نکنید من به این کار نیاز دارم....
مدیر:نه دیگه برو نمیخام اینجا ببینمت....
می سو:رفتم جلوی در نشستم چرا زندگیم اینطوریه هیچی خوب پیش نمیره داشتم گریه میکردم .....
یونجو:می سو گریه نکن یه کار خوب دیگه پیدا میکنیم ....
می سو:دیگه کلا خسته ام از زندگی....
یونجو:اه گردنبندتو پیدا کردی....
می سو :اره خب....
یونجو:تو بدی بینم ....
(از گردنم کشیدم)...دادم بهش...
سوریون:چی این کردنبند رو از کجا پیدا کردی این مال کیه....
می سو:اه خانم کیم....خب این مال منه
سوریون:تو اینو از کجا پیدا کردی.....(اعصبی و کلا بدنش میلرزید).
می سو:این از منه از بچه کی با من بوده...
سوریون:چی....نکنه تو دختر منی...نه این اصلا امکان نداره...
می سو:چی ببخشید متوجه نشدم....
سوریون:کردنبند رو کرفت و رفت....
می سو:خانم کیم ......خانم کیم....
(هرچی صدا زدم اصلا نگاه نکرد رفت...
یونجو:خانم کیم چیشون شد....
می سو:نمیدونم بخدا.....
(واقعا دیگه با چالش های غیر منتظره ای رو به رو میشدم) 🥲❤️🩹
۱۰۴
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.