ایدل مورد علاقمpart4
پارت4
جیمین:(داری)چیکار میکنی؟*اون تیکه ای که با پرانتز کشیدمو بلند میگه بقیشو اروم میگه*
مثله خروس از جاش پرید
جیمین: مگه تو رژیم نبودی
کوک:م.من د.داش...
جیمین:من کاری ندارم میخوری نمیخوری خودت میخوای رژیم بگیری کسی مجبورت نکرده ولی حداقل رو حرفی که میزی وایستا
کوک:چ.چشم
جیمین:میبینم هر موقع میام سر یخچال یه شیرموز نیست
کوک:خ.خب من نمیتونم از شیرموز دل بکنم
جیمین:هان میدونم
جیمین: هیونگ*داد
جیمین:هیونگ کجایی؟*داد
جیمین:ببینم چی هوپ و شوگا اومدن خونه؟
کوک:هوم خوابن
جین:چیه چیکارم داری نمیزاری بخوابم؟
جیمین:برام صبحونه اماده میکنی؟
جین:حودت اینکارو بکن تا اخره عمرت که نمیتونم که برات اشپزی کنم دیدی امروز تصادف کردم اونوقت چی؟
کوک:خدانکنه هیونگ درد و بلات به جونم
جین: تو یه چیزی میخوای کی داری اینطوری باها صحبت میکنه بگو بگو چی میخوای؟
کوک:غذا*لبخند
جین:مگه تو رژیم نیستی
کوک:از شنبه*لبخنده دندون نما
اب دهنشو قورت داد
جین: زناتون چی؟*بغض الکی
جیمین:چی؟
جین:اگه زن بگیرینو یه روز خونه نباشه اونوقت میخواین چسکار کنین؟
(نامی دره کتابشو میبنده و بلند میشه)
نامی:من براتون غذا درست میکنم
جیمین:نه نه من سیرم
نامی:چی؟
جیمین:سیرم
جیمین:تو چی کوک توهم سیری دیگه؟
کوک:بخدا سیرم من کن الان داشتم میخوردم
نامی: الان داشتین تک تکتون رو سره جین چپه میشدین
جین:هیچی خودم صبحانه رو اماده میکنم فقط بعد صبحانه نمیخوام ریختتونو ببینم
جیمین:من که باید برم شرکت
نامی:شرکت؟واسه ی چی؟
جیمین:چیزه مهمی نیست
تهیونگ: میخواد اون دختره ی دیشبو خفت کنه
جیمین: تو دیگه از کجا پیدات شد
تهیونگ: خودت بیدارم کردی هِلِکو پِلِک راه بیوفتم باهات
نامی: هنوز اون دختره رو ول نکردی بابا یه اشتباهی کرد خودش گفت که یکی داشته تغیبش میکرده
جیمین: وای این دختره همتونو هیپنوتیزم کرده چتونه به خودتون بیایین
جی هوپ:چی شده جیمین ورا این موقع صبح داد میزنی*خوابالود
جیمین:بیدار شدی؟ببخشید
کوک:دیشب زبونتو خورده بودی به اون دختر یه زره ام به ببخشید اشاره نکردی
جیمین: از تو دیگه انتظار نداشتم
کوک:داری زیاده روی میکنی اون فقط اتفاقی اومد
جیمین:بلاخره امروز معلوم میشه
نامی:کاری که میکنی درست نیست اگه ا.ت واقعا خواهر مینگ یو باشه شاید واسه چند روز از فعالیت کردن منعت کنه
جیمین: همچین اتفاقی نمیفته
جی هوپ:چه دختری؟اتفاقی افتاده؟
جین:داستانظ درازه
جیمین:تهیونگ اماده شو باید 2اونجا باشیم
تهیونگ: من نمیام خودت برو
جیمین: گفتم میای یعنی میای
جی هوپ: جیمین چرا انقد اخلاقت عوض شده
جیمین: هیچی فقط یکم اعصابم خورده
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردمو اماده شدم
رفتم تو هال
جین:صبحانه امادست
رفتم سر میز ...
««««««««
تهیونگ: اماده ام بریم؟
رفتیم سوار ماشین شدیم
جیمین:حرکت کن
حرکت کردیم به سمت شرکت
تهیونگ: تو مطمعنی؟
جیمین:چقدر میخوای بپرسی؟
تهیونگ: نمیدونم حس بدی دارم
تهیونگ: ولی هرچی شد گردن خودت من فقط همراهت اومدم
جیمین:نگران نباش این بار اول نیست
تهیونگ: اوهوم اون دختره یادته تو فرودگاه بهم حمله کرد هنوز عکسشو دارم به بنگ پی دی نیم نشون دادم گذاشتنش تو بلک لیست دیگه حتی وقتی تو خیابونم پامونو بزاریم قیافشو نمیبینیم
جیمین:منم میخوام قیافشو دیگه نبینم
تهیونگ: ولی بهمون گفت قراره بیشتر ببینتمون
جیمین:هوففف این دیگه خیلی پررویه
تهیونگ: ولی فامیلاشون یکیه هیانگ ا.ت و هیانگ مینگ یو
جیمین:کارت شناساییشو دیدی؟
تهیونگ: نه
جیمین:پس ازکجا میدونی واقعا فامیلش هیانگه
تهیونگ: خیلی یه دنده ای
جیمین:من کاری که میخوامو میکنم*لبخند
بلاخره رسیدیم شرکت
(همین موقع ویو ا.ت)
اماده شده بودم تا برم شرکت و داداشمو ببینم
یانگ:ا.ت من اومدم خونه ای
ا.ت:اره خونه ام بیا
ا.ت:چه خبر؟دیروز خوش گذشت؟
یانگ:اوهوم متاسفم که مجبور شدم ولت کنم راستی خریدات تو ملشینمه
ا.ت: باشه بعدا برشون میدارم
یانگ:جایی میخواستی بری؟
ا.ت:میخواستم برم داداشمو ببینم
یانگ:برسونمت
ا.ت:اگه میتونی
یانگ:حالت خوبه
ا.ت: اوهوم فقط دیشب یکم بهم ضد حال خورد
یانگ:بخاطره من؟
ا.ت:نه بخاطره یه نفر دیگه
یانگ:چی شده؟تاجایی که من میدونم تو سینگلی
ا.ت:جیمین
یانگ:چی؟جیمین؟
یانگ:فیلمی چیزی ازش در رفته؟نه وایستا نکمه قرار میزاره؟بزار یه نگه بندازم
ا.ت:نههه داستانش درازه تو راه برات تعریف میکنم
یانگ :باشه وایستا خریدارا بیارم از ماشینم
ا.ت:اوکی
...
جیمین:(داری)چیکار میکنی؟*اون تیکه ای که با پرانتز کشیدمو بلند میگه بقیشو اروم میگه*
مثله خروس از جاش پرید
جیمین: مگه تو رژیم نبودی
کوک:م.من د.داش...
جیمین:من کاری ندارم میخوری نمیخوری خودت میخوای رژیم بگیری کسی مجبورت نکرده ولی حداقل رو حرفی که میزی وایستا
کوک:چ.چشم
جیمین:میبینم هر موقع میام سر یخچال یه شیرموز نیست
کوک:خ.خب من نمیتونم از شیرموز دل بکنم
جیمین:هان میدونم
جیمین: هیونگ*داد
جیمین:هیونگ کجایی؟*داد
جیمین:ببینم چی هوپ و شوگا اومدن خونه؟
کوک:هوم خوابن
جین:چیه چیکارم داری نمیزاری بخوابم؟
جیمین:برام صبحونه اماده میکنی؟
جین:حودت اینکارو بکن تا اخره عمرت که نمیتونم که برات اشپزی کنم دیدی امروز تصادف کردم اونوقت چی؟
کوک:خدانکنه هیونگ درد و بلات به جونم
جین: تو یه چیزی میخوای کی داری اینطوری باها صحبت میکنه بگو بگو چی میخوای؟
کوک:غذا*لبخند
جین:مگه تو رژیم نیستی
کوک:از شنبه*لبخنده دندون نما
اب دهنشو قورت داد
جین: زناتون چی؟*بغض الکی
جیمین:چی؟
جین:اگه زن بگیرینو یه روز خونه نباشه اونوقت میخواین چسکار کنین؟
(نامی دره کتابشو میبنده و بلند میشه)
نامی:من براتون غذا درست میکنم
جیمین:نه نه من سیرم
نامی:چی؟
جیمین:سیرم
جیمین:تو چی کوک توهم سیری دیگه؟
کوک:بخدا سیرم من کن الان داشتم میخوردم
نامی: الان داشتین تک تکتون رو سره جین چپه میشدین
جین:هیچی خودم صبحانه رو اماده میکنم فقط بعد صبحانه نمیخوام ریختتونو ببینم
جیمین:من که باید برم شرکت
نامی:شرکت؟واسه ی چی؟
جیمین:چیزه مهمی نیست
تهیونگ: میخواد اون دختره ی دیشبو خفت کنه
جیمین: تو دیگه از کجا پیدات شد
تهیونگ: خودت بیدارم کردی هِلِکو پِلِک راه بیوفتم باهات
نامی: هنوز اون دختره رو ول نکردی بابا یه اشتباهی کرد خودش گفت که یکی داشته تغیبش میکرده
جیمین: وای این دختره همتونو هیپنوتیزم کرده چتونه به خودتون بیایین
جی هوپ:چی شده جیمین ورا این موقع صبح داد میزنی*خوابالود
جیمین:بیدار شدی؟ببخشید
کوک:دیشب زبونتو خورده بودی به اون دختر یه زره ام به ببخشید اشاره نکردی
جیمین: از تو دیگه انتظار نداشتم
کوک:داری زیاده روی میکنی اون فقط اتفاقی اومد
جیمین:بلاخره امروز معلوم میشه
نامی:کاری که میکنی درست نیست اگه ا.ت واقعا خواهر مینگ یو باشه شاید واسه چند روز از فعالیت کردن منعت کنه
جیمین: همچین اتفاقی نمیفته
جی هوپ:چه دختری؟اتفاقی افتاده؟
جین:داستانظ درازه
جیمین:تهیونگ اماده شو باید 2اونجا باشیم
تهیونگ: من نمیام خودت برو
جیمین: گفتم میای یعنی میای
جی هوپ: جیمین چرا انقد اخلاقت عوض شده
جیمین: هیچی فقط یکم اعصابم خورده
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردمو اماده شدم
رفتم تو هال
جین:صبحانه امادست
رفتم سر میز ...
««««««««
تهیونگ: اماده ام بریم؟
رفتیم سوار ماشین شدیم
جیمین:حرکت کن
حرکت کردیم به سمت شرکت
تهیونگ: تو مطمعنی؟
جیمین:چقدر میخوای بپرسی؟
تهیونگ: نمیدونم حس بدی دارم
تهیونگ: ولی هرچی شد گردن خودت من فقط همراهت اومدم
جیمین:نگران نباش این بار اول نیست
تهیونگ: اوهوم اون دختره یادته تو فرودگاه بهم حمله کرد هنوز عکسشو دارم به بنگ پی دی نیم نشون دادم گذاشتنش تو بلک لیست دیگه حتی وقتی تو خیابونم پامونو بزاریم قیافشو نمیبینیم
جیمین:منم میخوام قیافشو دیگه نبینم
تهیونگ: ولی بهمون گفت قراره بیشتر ببینتمون
جیمین:هوففف این دیگه خیلی پررویه
تهیونگ: ولی فامیلاشون یکیه هیانگ ا.ت و هیانگ مینگ یو
جیمین:کارت شناساییشو دیدی؟
تهیونگ: نه
جیمین:پس ازکجا میدونی واقعا فامیلش هیانگه
تهیونگ: خیلی یه دنده ای
جیمین:من کاری که میخوامو میکنم*لبخند
بلاخره رسیدیم شرکت
(همین موقع ویو ا.ت)
اماده شده بودم تا برم شرکت و داداشمو ببینم
یانگ:ا.ت من اومدم خونه ای
ا.ت:اره خونه ام بیا
ا.ت:چه خبر؟دیروز خوش گذشت؟
یانگ:اوهوم متاسفم که مجبور شدم ولت کنم راستی خریدات تو ملشینمه
ا.ت: باشه بعدا برشون میدارم
یانگ:جایی میخواستی بری؟
ا.ت:میخواستم برم داداشمو ببینم
یانگ:برسونمت
ا.ت:اگه میتونی
یانگ:حالت خوبه
ا.ت: اوهوم فقط دیشب یکم بهم ضد حال خورد
یانگ:بخاطره من؟
ا.ت:نه بخاطره یه نفر دیگه
یانگ:چی شده؟تاجایی که من میدونم تو سینگلی
ا.ت:جیمین
یانگ:چی؟جیمین؟
یانگ:فیلمی چیزی ازش در رفته؟نه وایستا نکمه قرار میزاره؟بزار یه نگه بندازم
ا.ت:نههه داستانش درازه تو راه برات تعریف میکنم
یانگ :باشه وایستا خریدارا بیارم از ماشینم
ا.ت:اوکی
...
۵۱.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.