بیبی من p19
_من..واقعا متاسفم
جیوون:تو..خانوادمو گرفتی پسرمو گرفتی..تو زندگی منو نابود کردی..میخوای ببخشمت پارک جیمین؟؟؟*بغض*
+با چیزایی که از اون زن شنیدم..دلم میخواست بزنم زیر گریه..لطفا جیمینو ول کن منو بکش
_ات چی داری میگی..میفهمی چی داری میگی تو الان داری جونتو میکشی وسط بخاطر من!!!
+خواهش میکنم کانگ جیوون..تمنا میکنم به حرفم گوش بده و جون منو بگیر
_دهنتو ببند ات*فریاد*
جیوون:ا..گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به پلیس..
مامور:بله بفرمایید
جیوون:یه روانی دونفر رو گروگان گرفته..لطفا رسیدگی کنید..بله..
_چه غلطی میکنی...تو احمقی؟..داری خودتو لو میدی
جیوون:پارک جیمین..این دختر عاشقته..کاری که سالها پیش من نکردمو این دختر کرد..شاید اونموقع اگه جرعت داشتم شوهرم زنده بود..جیمین قدرشو بدون
_با رسیدن پلیس جیوون رو گرفتن جیوون با بغض به منو ات لبخند کمرنگی زد....نمیتونستم باور کنم اون بخاطرما اینکارو کرد
+جیوون بیچاره...لبخند اون..پر از غم بود..دلم به حالش میسوخت
_ات حالا خوبه..ببرمت بیمارستان
+جیمین..با مشت های بی جونش به آرومی به سینه جیمین میزد با گریه گفت....تو خیلی بی رحمی..
_میدونم من خیلی بی رحمم ولی همه اینا برای گذشته هستش
+جیمین..قول بده همچین کاری با من نمیکنی
_دیوونه شدی ات..من حاظرم جونمو برات بدم
+ولی من الان داشتم جونمو برات فدا میکردم جوجو
_با لقبی که ات بهش داده بود خنده کوتاهی کرد و لب ات رو بوسید...بریم خونه؟...الان دیگه همچی امنه چاگیا
+نه..من باید برم پیش نایون وسایلامو جمع کنم و حداقلش باید ازش تشکر کنم
_ایش..باشه هرچی تو بگی چاگیا..بریم پیش نایون شی
.
.
☆ات جونم...بهم سر بزنا..بخدا از تنهایی میپوسم
+دفعه بعدی که دیدمت شاید روز عروسیت بود با عشقت
☆یااااااا
+تک خنده ای کرد..مگه دروغ میگم
☆البته درست میگی...قرار عقد رو با سونگمین گذاشتیم
+به به دیدی درست گفتم..
_بیبی نمیای؟
+عه نه نه نه اومدم...بای بای نایون جونم..
.
.
*⁴ روز بعد*
_با صدای زنگ در بیدار شدم با چهره ات که غرق خواب بود مواجه شدم..پیشونیشو بوسیدم و رفتم سمت در
فلیکس:سلام آقای پارک
_شما؟
فلیکس:من..از طرف کانگ جیوونم
_لحظه ای ترس کل وجودم رو گرفت..یعنی اینبار نقشش چی بود....
جیوون:تو..خانوادمو گرفتی پسرمو گرفتی..تو زندگی منو نابود کردی..میخوای ببخشمت پارک جیمین؟؟؟*بغض*
+با چیزایی که از اون زن شنیدم..دلم میخواست بزنم زیر گریه..لطفا جیمینو ول کن منو بکش
_ات چی داری میگی..میفهمی چی داری میگی تو الان داری جونتو میکشی وسط بخاطر من!!!
+خواهش میکنم کانگ جیوون..تمنا میکنم به حرفم گوش بده و جون منو بگیر
_دهنتو ببند ات*فریاد*
جیوون:ا..گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به پلیس..
مامور:بله بفرمایید
جیوون:یه روانی دونفر رو گروگان گرفته..لطفا رسیدگی کنید..بله..
_چه غلطی میکنی...تو احمقی؟..داری خودتو لو میدی
جیوون:پارک جیمین..این دختر عاشقته..کاری که سالها پیش من نکردمو این دختر کرد..شاید اونموقع اگه جرعت داشتم شوهرم زنده بود..جیمین قدرشو بدون
_با رسیدن پلیس جیوون رو گرفتن جیوون با بغض به منو ات لبخند کمرنگی زد....نمیتونستم باور کنم اون بخاطرما اینکارو کرد
+جیوون بیچاره...لبخند اون..پر از غم بود..دلم به حالش میسوخت
_ات حالا خوبه..ببرمت بیمارستان
+جیمین..با مشت های بی جونش به آرومی به سینه جیمین میزد با گریه گفت....تو خیلی بی رحمی..
_میدونم من خیلی بی رحمم ولی همه اینا برای گذشته هستش
+جیمین..قول بده همچین کاری با من نمیکنی
_دیوونه شدی ات..من حاظرم جونمو برات بدم
+ولی من الان داشتم جونمو برات فدا میکردم جوجو
_با لقبی که ات بهش داده بود خنده کوتاهی کرد و لب ات رو بوسید...بریم خونه؟...الان دیگه همچی امنه چاگیا
+نه..من باید برم پیش نایون وسایلامو جمع کنم و حداقلش باید ازش تشکر کنم
_ایش..باشه هرچی تو بگی چاگیا..بریم پیش نایون شی
.
.
☆ات جونم...بهم سر بزنا..بخدا از تنهایی میپوسم
+دفعه بعدی که دیدمت شاید روز عروسیت بود با عشقت
☆یااااااا
+تک خنده ای کرد..مگه دروغ میگم
☆البته درست میگی...قرار عقد رو با سونگمین گذاشتیم
+به به دیدی درست گفتم..
_بیبی نمیای؟
+عه نه نه نه اومدم...بای بای نایون جونم..
.
.
*⁴ روز بعد*
_با صدای زنگ در بیدار شدم با چهره ات که غرق خواب بود مواجه شدم..پیشونیشو بوسیدم و رفتم سمت در
فلیکس:سلام آقای پارک
_شما؟
فلیکس:من..از طرف کانگ جیوونم
_لحظه ای ترس کل وجودم رو گرفت..یعنی اینبار نقشش چی بود....
۴.۵k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.