پارت 8 اوای عشق
پارت 8 اوای عشق
#جئون
من:بله اهله ایرانه بخاطر همین انقدر چهرش جنوبیه
سیوبین:اره خیلی خوبه ...واقعاا
من:یااا چشمات رو درویش کن...
سیوبین:یااااا من رو میفروشی به این دختر!...
-من:ساکت بابا...حرف نباشه
-یوبین:اه باشه ساکت شدم ..دیونه
#رکسانا
از ون که پیاده شدیم بهمون هشدار داد که از خواب گاه بیرون نریم ماهم همه گفتیم چشم داشتیم از پله ها میرفتیم بالا که صدای گربه اومد واییی چه صداش خوب بود
-من:میاو میاو بیا بیرون پیشی کوچولو
همه مون باهم خیلی هماهنگ
-پیشی کوچولو پیشی کوچولو بیا بیرو کاریت نداریم.......
بعد از این حرف مون یه گربه خوشکل اومد بیرون فک کنم از او بچه یتیم ها باشه خیلی گناه داشت خیلی کوچولو بود
دوتا دسمال کاغذی برداشتم از کیفم زود گرفتمش انقد کوچولو بود
-من:بچه ها درو باز کنید زود
-جین هو:باشه وایسا دو دقیقه
زود درو باز کردن منم زود رفتم تو بردمش حموم وان رو براش پر از اب کردم انقد سردش بود هی تو خودش جمع میشد
انداختمش تو اب سیخ شد تموم بدنم خیس شد اوف....خب اشکال نداره مهم نیست دیگه بعد حمومش کردم براش جا انداختم و خوابوندمش .......
رفتم پیش دخترا داشتن مشق هاشون رو مینوشتم برای فردا چون مدرسه داشیتم.......
دخترا امروز رو براتون تعریف کنم....؟
همه شون گفتن اره
شروع کردم به تعریف کردن دیگه انقد چشاشون بزرگ شده بود اندازه یه توپ
-لیروکس:نمیشناسیش جونگ کوک رو
-من:نه
-لیروکس: بزرگ ترین گروه بوی بند جهان
خب چیکار کنم..........
#کوک
رفتم خونه که پسرا همه شون اماده ایستاده بودن تا به حرف هام گوش بدن منم رفتم لباس هام رو عوض کردم دیگه خیلی خوب بود لباس خواب های ابیم رو پوشیدم
رفتم هال روی یکی از مبل ها نشستم
نامجون:خب شروع کن....
-من:باشه....
-جیهوپ:احساس میکنم .....با یه دختر بودی ....چون بوی دخترونه میدی
-من:یاااا چرا نمیزاری براتون تعریف کنم.؟؟؟؟
-جیهوپ:باشه ببخشید
دیگه شروع کردم به تعریف کردن تا اینکه همه شون خوب شکه نشدن تموم نکردم
وی:عکسش رو داری؟؟..
-من:یه چیز بهتر دارم
-وی:چی(وی منحرف😂)
-من:بابا هم خودش هم صداش رو دارم وایستید الان براتون میزارم .............
اینم پارت 8 که قولش رو داده بودم برای فردا پارت 9 10 رو میزارم❤
لایک و کامنت یادتون نره.....
#جئون
من:بله اهله ایرانه بخاطر همین انقدر چهرش جنوبیه
سیوبین:اره خیلی خوبه ...واقعاا
من:یااا چشمات رو درویش کن...
سیوبین:یااااا من رو میفروشی به این دختر!...
-من:ساکت بابا...حرف نباشه
-یوبین:اه باشه ساکت شدم ..دیونه
#رکسانا
از ون که پیاده شدیم بهمون هشدار داد که از خواب گاه بیرون نریم ماهم همه گفتیم چشم داشتیم از پله ها میرفتیم بالا که صدای گربه اومد واییی چه صداش خوب بود
-من:میاو میاو بیا بیرون پیشی کوچولو
همه مون باهم خیلی هماهنگ
-پیشی کوچولو پیشی کوچولو بیا بیرو کاریت نداریم.......
بعد از این حرف مون یه گربه خوشکل اومد بیرون فک کنم از او بچه یتیم ها باشه خیلی گناه داشت خیلی کوچولو بود
دوتا دسمال کاغذی برداشتم از کیفم زود گرفتمش انقد کوچولو بود
-من:بچه ها درو باز کنید زود
-جین هو:باشه وایسا دو دقیقه
زود درو باز کردن منم زود رفتم تو بردمش حموم وان رو براش پر از اب کردم انقد سردش بود هی تو خودش جمع میشد
انداختمش تو اب سیخ شد تموم بدنم خیس شد اوف....خب اشکال نداره مهم نیست دیگه بعد حمومش کردم براش جا انداختم و خوابوندمش .......
رفتم پیش دخترا داشتن مشق هاشون رو مینوشتم برای فردا چون مدرسه داشیتم.......
دخترا امروز رو براتون تعریف کنم....؟
همه شون گفتن اره
شروع کردم به تعریف کردن دیگه انقد چشاشون بزرگ شده بود اندازه یه توپ
-لیروکس:نمیشناسیش جونگ کوک رو
-من:نه
-لیروکس: بزرگ ترین گروه بوی بند جهان
خب چیکار کنم..........
#کوک
رفتم خونه که پسرا همه شون اماده ایستاده بودن تا به حرف هام گوش بدن منم رفتم لباس هام رو عوض کردم دیگه خیلی خوب بود لباس خواب های ابیم رو پوشیدم
رفتم هال روی یکی از مبل ها نشستم
نامجون:خب شروع کن....
-من:باشه....
-جیهوپ:احساس میکنم .....با یه دختر بودی ....چون بوی دخترونه میدی
-من:یاااا چرا نمیزاری براتون تعریف کنم.؟؟؟؟
-جیهوپ:باشه ببخشید
دیگه شروع کردم به تعریف کردن تا اینکه همه شون خوب شکه نشدن تموم نکردم
وی:عکسش رو داری؟؟..
-من:یه چیز بهتر دارم
-وی:چی(وی منحرف😂)
-من:بابا هم خودش هم صداش رو دارم وایستید الان براتون میزارم .............
اینم پارت 8 که قولش رو داده بودم برای فردا پارت 9 10 رو میزارم❤
لایک و کامنت یادتون نره.....
۱۸.۵k
۱۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.