دختری از جنس جاسوس(پارت48)
و دامیان افتاد زمین و بیهوش شد
انیا:دامیان باهام حرف بزن دامیان
دامیان بردن بیمارستان
(بیمارستان)
انیا:اقای دکتر حالش چطوره
دکتر:فعلا حالش خوبه تا الان متوجه چیز خاصی نشدیم
انیا:میتونم پیشش بمونم
دکتر:حتما
انیا یه روز تو بیمارستان موند ولی فرداش باید میرفت مدرسه برا همین زنگ زد معلم
انیا:الو
معلم:بله
انیا:خانم معلم میتونم تا وقتی دامیان به هوش میاد پیشش باشم
معلم:باشه
انیا:یه هفته تو بیمارستان بود که بکی و لوکا و بقیه اومدن
بکی:یه هفته گذشته انیا بیا به هوش میاد
انیا:نه من تنهاش نمیزارم شما برید
بکی:باشه خدافظ
انیا:خدافظ
دامیان:م…من کجام
انیا:به هوش اومدی عزیزم
و دامیان رو بغل کرد
دکتر:خانم فورجر یه دیقه میاین
انیا:حتما
دکتر:خب اقای دزموند بخاطر اون ضربه یکم اسیب دیده بهتره عمل بشه
انیا:چی؟؟ هزینش چقدر میشه
دکتر:ده میلیون دالک
انیا:اینکه خیلی باید با مامانش تماس بگیرم
انیا:الو خانم دزموند
ملیندا:بله انیا فورجر؟
انیا:بله پسرتون ینی دامیان باید عمل بشه
ملیندا:چی برای چی
انیا:توپ محکم خورد توصورتش
ملیندا:الان میام
انیا:دامیان باهام حرف بزن دامیان
دامیان بردن بیمارستان
(بیمارستان)
انیا:اقای دکتر حالش چطوره
دکتر:فعلا حالش خوبه تا الان متوجه چیز خاصی نشدیم
انیا:میتونم پیشش بمونم
دکتر:حتما
انیا یه روز تو بیمارستان موند ولی فرداش باید میرفت مدرسه برا همین زنگ زد معلم
انیا:الو
معلم:بله
انیا:خانم معلم میتونم تا وقتی دامیان به هوش میاد پیشش باشم
معلم:باشه
انیا:یه هفته تو بیمارستان بود که بکی و لوکا و بقیه اومدن
بکی:یه هفته گذشته انیا بیا به هوش میاد
انیا:نه من تنهاش نمیزارم شما برید
بکی:باشه خدافظ
انیا:خدافظ
دامیان:م…من کجام
انیا:به هوش اومدی عزیزم
و دامیان رو بغل کرد
دکتر:خانم فورجر یه دیقه میاین
انیا:حتما
دکتر:خب اقای دزموند بخاطر اون ضربه یکم اسیب دیده بهتره عمل بشه
انیا:چی؟؟ هزینش چقدر میشه
دکتر:ده میلیون دالک
انیا:اینکه خیلی باید با مامانش تماس بگیرم
انیا:الو خانم دزموند
ملیندا:بله انیا فورجر؟
انیا:بله پسرتون ینی دامیان باید عمل بشه
ملیندا:چی برای چی
انیا:توپ محکم خورد توصورتش
ملیندا:الان میام
۴.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.