عشق من!آخر
عشق من!
پارت آخر!
__________________________________________________
(جونگکوک/ویو)
امروز با اجوما رفتیم بیرون وسایل بگیریم از اون طرف من میخواستم از ا.ت خواستگاری کنم و به اجوما گفتم اجوما هم نظرش مثبت بود...اجوما جای مادر منه(مادرش تو حادثه میمیره و پدرش هم با یکی دیگه ازدواج کرده)رفتیم طلا فروشی و برای ا.ت یه انگشتر ساده اما روش یه الماس کوچولو بود گرفتم و کلی لباس و کادو هم براش گرفتم و......
(زمان حال)
رفتیم روی تخت ا.ت رو از پشت بغل کردم و خوابیدیم
(ا.ت/ویو)
ج.ک: ا.تتتتتتت بلند شووووووو
ا.ت: باشه...ه(خواب الود)
ج.ک: پاشوووو میگم
ا.ت: یاااااا چیهههه
ج.ک: داد نزن انقد پاشو خرس تنبل
ا.ت: خرس تویی
ج.ک:(خنده)باشهه پاشو
پاشدم و رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدم و لباسمو پوشیدم و عطر زدم و بعدش موهامو خشک کردم و گوجه ای بستمشون و رفتم پایین
(پرش زمانی:شب)
⁸:⁵⁰
رفتم اتاقم یکم با گوشیم ور رفتم و بعد از چند دقیقه رفتم پایین دیدم همه جا بادکنک بسته شده و رو زمین شمع چیده شده چیده شده
راه شمعارو دنبال کردم تا رسیدم به جونگکوک!
که دیدم یهو جلوم زانو زد
ج.ک: ا.ت میشه تا اخر عمرم کنارم بمونی؟
ا.ت: عرررررررررررر معلومهععههههه که ارههههههه
بعد از این حرفش پریدم بغلش و یه بوسه رو لبام زد و بعدشم دیگه...(🫠)
(پرش زمانی:روز عروسی)
_عروس و داماد واردشین
منو جونگکوک دست تو دست هم روی سکو راه میرفتیم و رسیدیم به عاقد...
_خانم ا.ت آیا میتوانید تا اخر عمر آقای جئون را تحمل کنید؟(😂🫠)
ا.ت: (خنده)بله
(دست و جیغ و هورا)
_دیگه وقت بوسیدنه
جونگکوک اومد نزدیکمو لباشو گذاشت رو لباممممم(تمام شود😂🥲)
از اون به ب بعد جونگکوک و ا.ت زندگی خوبی داشتن و بعد از ۳ سال ۲ تا بچه اوردنننن لیلیلییی
(بعد از لالالالاشون😂🥲)
ᎬᏁᎠ~
________________________________________________
عم بچه ها ببخشید اگه زود تموم شد و بعدشم که الان من فیک جدید تو ذهنمه و فردا عکسشو میزارم و از پس فردا پارتارو میزارم🥲💜
پارت آخر!
__________________________________________________
(جونگکوک/ویو)
امروز با اجوما رفتیم بیرون وسایل بگیریم از اون طرف من میخواستم از ا.ت خواستگاری کنم و به اجوما گفتم اجوما هم نظرش مثبت بود...اجوما جای مادر منه(مادرش تو حادثه میمیره و پدرش هم با یکی دیگه ازدواج کرده)رفتیم طلا فروشی و برای ا.ت یه انگشتر ساده اما روش یه الماس کوچولو بود گرفتم و کلی لباس و کادو هم براش گرفتم و......
(زمان حال)
رفتیم روی تخت ا.ت رو از پشت بغل کردم و خوابیدیم
(ا.ت/ویو)
ج.ک: ا.تتتتتتت بلند شووووووو
ا.ت: باشه...ه(خواب الود)
ج.ک: پاشوووو میگم
ا.ت: یاااااا چیهههه
ج.ک: داد نزن انقد پاشو خرس تنبل
ا.ت: خرس تویی
ج.ک:(خنده)باشهه پاشو
پاشدم و رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدم و لباسمو پوشیدم و عطر زدم و بعدش موهامو خشک کردم و گوجه ای بستمشون و رفتم پایین
(پرش زمانی:شب)
⁸:⁵⁰
رفتم اتاقم یکم با گوشیم ور رفتم و بعد از چند دقیقه رفتم پایین دیدم همه جا بادکنک بسته شده و رو زمین شمع چیده شده چیده شده
راه شمعارو دنبال کردم تا رسیدم به جونگکوک!
که دیدم یهو جلوم زانو زد
ج.ک: ا.ت میشه تا اخر عمرم کنارم بمونی؟
ا.ت: عرررررررررررر معلومهععههههه که ارههههههه
بعد از این حرفش پریدم بغلش و یه بوسه رو لبام زد و بعدشم دیگه...(🫠)
(پرش زمانی:روز عروسی)
_عروس و داماد واردشین
منو جونگکوک دست تو دست هم روی سکو راه میرفتیم و رسیدیم به عاقد...
_خانم ا.ت آیا میتوانید تا اخر عمر آقای جئون را تحمل کنید؟(😂🫠)
ا.ت: (خنده)بله
(دست و جیغ و هورا)
_دیگه وقت بوسیدنه
جونگکوک اومد نزدیکمو لباشو گذاشت رو لباممممم(تمام شود😂🥲)
از اون به ب بعد جونگکوک و ا.ت زندگی خوبی داشتن و بعد از ۳ سال ۲ تا بچه اوردنننن لیلیلییی
(بعد از لالالالاشون😂🥲)
ᎬᏁᎠ~
________________________________________________
عم بچه ها ببخشید اگه زود تموم شد و بعدشم که الان من فیک جدید تو ذهنمه و فردا عکسشو میزارم و از پس فردا پارتارو میزارم🥲💜
۶.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.