bad girl p: 54
هانا: دستامو گرفتی چطوری پاک کنم عکسو
یکی از دستامو ول کرد منم گوشیمو برداشتم رمزشو زدم جلوش عکسو پاک کردم
هانا: خوب شد؟(خنده)
کوک: اوهوم(کیوت
هانا: نیازی به عکس نیس همین الانم نگات میکنم عین یع بچه خرگوشی
کوک پاشد از روم رفتم لباس عوض کردم کوکم عوض کرد گرفتیم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
ویو هانا
صبح پاشدم ساعت 11بود کوکم بیدار کردم اماده شدیم رفتیم پیش بچه ها صبحونه بخوریم نشستیم یه نگا به سوآ و سوجون کردیم که خیلی باهم سرد بودن منو کوک یه نگاهی بهم انداختیم
بعد صبحونه
کوک: سوآ؟ سوجون؟ چرا انقد باهم سرد شدین
سوآ: سوجونه که با من سرده نمیدونم چش شده بعد استخر اینجوری شده
سوجون: من؟ من سرد شدم مگه تو نبودی رفتی رو مردم کراش زدی و خیلی دوسش داری حتی بیشتر از من؟ ها؟(داد)
کل رستوران برگشتن سمت ما
نامجون: بچه ها اروم باشین مردم دارن نگامون میکنن
سوآ: کی اینارو گفته؟
سوجون: چه فرقی میکنه؟
سوآ: میگم کی گفته؟ ازکی شنیدی؟
سوجون: خودت گفتی داشتی واسه هانا تعریف میکردی مگه چیکارت کردم که رفتی عاشق یکی دیگه شدی(بغض)
سوآ: سوجون موضوع اونطوری که تو فک میکنی نیس
سوجون: چجوریه پس ها چجوریه؟
سوآ: من اون منظورم هانا بود
سوجون: یعنی چی؟
سوآ: اونجا تو حرفامو کامل نشنیدی من منظورم هانا بود گفتم چقد بدن خوب و رو فرمی داره بعدشم گفتم رو یکی کراش زدم خیلیم دوسش دارم هانا منظورم بود
هانا: راس میگه بابا الکژ المی باهم قهر کردن خاک تو سرتون
سوجون: واقعا؟
سوآ: ارع
سوجون: ببخشید
همو بغل کردن
شوگا: هوی ببینم خواهرمو اذیت کنی گردنتو میشکنم
سوجون: نگران نباش
جیمین: خب سوجون برنامه چیشد؟
سوجون: امروزمیرم تو کارش
هانا، کوک: منم میام،(همزمان)
سوجون: اوکی میگم چا ساعتی
سوآ: کجا؟
سوجون: میخوایم یه ویلای خوب بگیریم که تا وقتی فرانسه ایم اونجا باشیم
سوآ: اها
کوک: حدسمون درس بود خوب سد زود مسئله رو حل کردیم
هانا: اوهوم وگرنه کل برناممون بهم میریخت
کوک: پاشید بریم اتاقامون
هانا: بیا بریم باشگاه خودمون
کوک: بریم
رفتیم اتاق لباس عوض کردیم رفتیم باشگاه بعد2ساعت ورزش کردن برگشتیم اتاقمون درو بستیم هردوتامون دوییدیم سمت حموم که من اول رسیدم رفتم داخل درم بستم بعد1ساعت دیگه میخواستم برم بیرون که یادم افتاد لباس نیاووردم ای سگ تو روحت با این شانسم
هانا: کوککککککک
کوک: ها؟
هانا: لباس یادم رفته بیارم لباس بهم بده
کوک: صب کن
لباس اوورد داد بهم لباسامو پوشیدم رفتم بیرون کوکم رف حموم کع سوجون پیام داد 1ساعت دیگه بریم
هانا: کوکککک زود بیا بیرون سوجون گف1ساعت دیگه میریم(داد)
کوک: باشه(داد)
موهامو خشک کردم لباس عوض کردم(اسلاید1)دستام خشک شده بودن کلا اینجوری بودم با تغییر اب هوا پوست دست بعضی وقتاهم صورتم خشک میشه ولی الان فقط دستام بودن کرم مرطوب کننده م رو از تو کولم برداشتم زدم به دستم کلا از ادکلنای سرد خوشم میاد ادکلنمو برداشتم زدم به مچ دستم و گردنم موهامو بالا بستم موهام چون از جلو کوتاه بودن تو صورتم بودن موهام ترکیب ابی و مشکی بود وقتی دم اسبی میبستم خیلی باحال میشد(اسلاید2)کوکم اومد بیرون اماده شد رفتیم سوجون دم در هتل بود سوار ماشینامون شدیم رفتیم یه جای خوب پیدا کردیم واسه تولد سوآ 4ساعت طول کشید همه کارارو کرده بودیم دیگه همچی اماده بود نقشه کشیده بودیم البته نقشه کوک بود که طوری پیش سوآرفتار کنیم انگار تولدش یادمون رفته بعد یطوری بکشونیمش اینجا سوپرایزش کنیم
پرش زمانی فردا
داشتیم صبحونه میخوردیم که
سوآ: بچه ها امروز چندمه؟
سویون: 7اوریل واسه چی؟
سوآ: هیچی
سوآ: امزوز مناسبتی چیزی نیس
هیونجین: صب کنن کریسمسه؟ نه بابا
یکی از دستامو ول کرد منم گوشیمو برداشتم رمزشو زدم جلوش عکسو پاک کردم
هانا: خوب شد؟(خنده)
کوک: اوهوم(کیوت
هانا: نیازی به عکس نیس همین الانم نگات میکنم عین یع بچه خرگوشی
کوک پاشد از روم رفتم لباس عوض کردم کوکم عوض کرد گرفتیم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
ویو هانا
صبح پاشدم ساعت 11بود کوکم بیدار کردم اماده شدیم رفتیم پیش بچه ها صبحونه بخوریم نشستیم یه نگا به سوآ و سوجون کردیم که خیلی باهم سرد بودن منو کوک یه نگاهی بهم انداختیم
بعد صبحونه
کوک: سوآ؟ سوجون؟ چرا انقد باهم سرد شدین
سوآ: سوجونه که با من سرده نمیدونم چش شده بعد استخر اینجوری شده
سوجون: من؟ من سرد شدم مگه تو نبودی رفتی رو مردم کراش زدی و خیلی دوسش داری حتی بیشتر از من؟ ها؟(داد)
کل رستوران برگشتن سمت ما
نامجون: بچه ها اروم باشین مردم دارن نگامون میکنن
سوآ: کی اینارو گفته؟
سوجون: چه فرقی میکنه؟
سوآ: میگم کی گفته؟ ازکی شنیدی؟
سوجون: خودت گفتی داشتی واسه هانا تعریف میکردی مگه چیکارت کردم که رفتی عاشق یکی دیگه شدی(بغض)
سوآ: سوجون موضوع اونطوری که تو فک میکنی نیس
سوجون: چجوریه پس ها چجوریه؟
سوآ: من اون منظورم هانا بود
سوجون: یعنی چی؟
سوآ: اونجا تو حرفامو کامل نشنیدی من منظورم هانا بود گفتم چقد بدن خوب و رو فرمی داره بعدشم گفتم رو یکی کراش زدم خیلیم دوسش دارم هانا منظورم بود
هانا: راس میگه بابا الکژ المی باهم قهر کردن خاک تو سرتون
سوجون: واقعا؟
سوآ: ارع
سوجون: ببخشید
همو بغل کردن
شوگا: هوی ببینم خواهرمو اذیت کنی گردنتو میشکنم
سوجون: نگران نباش
جیمین: خب سوجون برنامه چیشد؟
سوجون: امروزمیرم تو کارش
هانا، کوک: منم میام،(همزمان)
سوجون: اوکی میگم چا ساعتی
سوآ: کجا؟
سوجون: میخوایم یه ویلای خوب بگیریم که تا وقتی فرانسه ایم اونجا باشیم
سوآ: اها
کوک: حدسمون درس بود خوب سد زود مسئله رو حل کردیم
هانا: اوهوم وگرنه کل برناممون بهم میریخت
کوک: پاشید بریم اتاقامون
هانا: بیا بریم باشگاه خودمون
کوک: بریم
رفتیم اتاق لباس عوض کردیم رفتیم باشگاه بعد2ساعت ورزش کردن برگشتیم اتاقمون درو بستیم هردوتامون دوییدیم سمت حموم که من اول رسیدم رفتم داخل درم بستم بعد1ساعت دیگه میخواستم برم بیرون که یادم افتاد لباس نیاووردم ای سگ تو روحت با این شانسم
هانا: کوککککککک
کوک: ها؟
هانا: لباس یادم رفته بیارم لباس بهم بده
کوک: صب کن
لباس اوورد داد بهم لباسامو پوشیدم رفتم بیرون کوکم رف حموم کع سوجون پیام داد 1ساعت دیگه بریم
هانا: کوکککک زود بیا بیرون سوجون گف1ساعت دیگه میریم(داد)
کوک: باشه(داد)
موهامو خشک کردم لباس عوض کردم(اسلاید1)دستام خشک شده بودن کلا اینجوری بودم با تغییر اب هوا پوست دست بعضی وقتاهم صورتم خشک میشه ولی الان فقط دستام بودن کرم مرطوب کننده م رو از تو کولم برداشتم زدم به دستم کلا از ادکلنای سرد خوشم میاد ادکلنمو برداشتم زدم به مچ دستم و گردنم موهامو بالا بستم موهام چون از جلو کوتاه بودن تو صورتم بودن موهام ترکیب ابی و مشکی بود وقتی دم اسبی میبستم خیلی باحال میشد(اسلاید2)کوکم اومد بیرون اماده شد رفتیم سوجون دم در هتل بود سوار ماشینامون شدیم رفتیم یه جای خوب پیدا کردیم واسه تولد سوآ 4ساعت طول کشید همه کارارو کرده بودیم دیگه همچی اماده بود نقشه کشیده بودیم البته نقشه کوک بود که طوری پیش سوآرفتار کنیم انگار تولدش یادمون رفته بعد یطوری بکشونیمش اینجا سوپرایزش کنیم
پرش زمانی فردا
داشتیم صبحونه میخوردیم که
سوآ: بچه ها امروز چندمه؟
سویون: 7اوریل واسه چی؟
سوآ: هیچی
سوآ: امزوز مناسبتی چیزی نیس
هیونجین: صب کنن کریسمسه؟ نه بابا
۱۱.۲k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.