مافیای من پارت ۱۰
پارت ۱۰
رسیدم خونه پدر شوگا
در زدم یه خانمی در رو باز کرد
نایون : سلام
شوگا نشسته بود انگار ناراحت بود
مامان نایون : دخترم گریه کردی؟
نایون : نه گریه نکردم
رفتم پیش مامانم نشستم
پدر شوگا : منو پدرت تصمیم گرفتیم که تو چند روز توی خونه شوگا باهم باشید
نایون : تعجب کرده بود حتما شوگا گفته بود
گفتم : اخه فردا دانشگاه داریم
شوگا : خب باهم میرم میام
اره قطعا شوگا گفته
پدر نایون : دخترم شوگا ساعت ۹ میاد دنبالت تو برو خونه وسایلت رو جمع کن
نایون : باشه ( با ناراحتی )
اینم از پارت ۱۰ خب من چند روز میخوام برم مسافرت برای همین دیر میزارم
رسیدم خونه پدر شوگا
در زدم یه خانمی در رو باز کرد
نایون : سلام
شوگا نشسته بود انگار ناراحت بود
مامان نایون : دخترم گریه کردی؟
نایون : نه گریه نکردم
رفتم پیش مامانم نشستم
پدر شوگا : منو پدرت تصمیم گرفتیم که تو چند روز توی خونه شوگا باهم باشید
نایون : تعجب کرده بود حتما شوگا گفته بود
گفتم : اخه فردا دانشگاه داریم
شوگا : خب باهم میرم میام
اره قطعا شوگا گفته
پدر نایون : دخترم شوگا ساعت ۹ میاد دنبالت تو برو خونه وسایلت رو جمع کن
نایون : باشه ( با ناراحتی )
اینم از پارت ۱۰ خب من چند روز میخوام برم مسافرت برای همین دیر میزارم
۱.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.