سفیران سلامت پارت۴۸
#jisoo
جین: دخترا جیسو بهوش اومده
رزی: اوهوم
دیدم جین اومد پیشم
نشست روی تخت دستمو گرفت و بوسید
جنی:به دخترا اشاره کردم که بیان بیرون
هی جین چشمات خیسه (اینجا دخترا رفتن بیرون)
نکنه گریه کردی
جین:مهم نیست
تو الان حالت خوبه
اره خوبم
جین:واقعا میگی
واقعا راست میگم
حالا بگو به من گریه کردی
جین:خب اره گریه کردم
چرا مگه بهم قول نداده بودیم اگه خواستیم گریه کنیم به هم بگیم
جین:یهو بقضم ترکید
خب اگه چیزیت میشد چی اگه میمردی من باید چیکار میکردم
هی جین اروم باش خواهش میکنم
(جیسو جین رو بقل میکنه)
ببین جین هق اگه تو گریه کنی منم گریم میگیره
جین:باش قبول
جین اینو هیچ وقت فراموش نکن من هیچ وقت تورو تنها نمیزارم
حتی تو خواب هم تنهات نذاشتم و نخواهم گذاشت
دیدم دارم خیلی ناراحت کننده میکنم خواستم تا یکم جینو خوشحال کنم
البته بگما اگه من ولت کردم نری زن دیگه ای بگیری
جین:چرا اتفاقا یه نفر تو ذهنمه
جیـــــــن خیلی نامردی اصن دیگه قهرم
جین:باشه بابا شوخی کردم
دکتر:سلام بلابدور خانم کیم حالتون خوبه درد که ندارین
سلام دکتر حالم خوبه ممنون نه درد ندارم
دکتر:احتمالا تا شب مرخص بشین
اوکی ممنونم
خب جین از خونه چخبر
جین:خونه هم خوبه من رفتم خونه اما هنوز نرفته تو خونه جنی زنگ زد که حالت خوب نیست منم فوری اومدم
4ساعت بعد
پرستار:سلام دکتر نامه مرخصتون رو اماده کردن شما فقط باید امضا بزنین
کی باید امضا بزنه
پرستار:شما
باشه
امضا کردم و...
لیسا:جین میشه بری بیرون ما به جیسو کمک کنیم لباسش رو دربیاره
جین:باشه
لیسا:بیا جیسو یواش بیا
خب لباس هامو عوض کردم
از در اتاق رفتم بیرون دیدم جین با یه ویلچر وایساده کنار در
جین این چیه
جین:ویلچره تا موقعی که برسیم به ماشین باید بشینی روش
جین خودم میتونم بیام
رزی:عه اونی بشین دیگه
به زور منو نشوندن و رسیدیم به ماشین
بعد نیم ساعت رسیدیم
دختزا اسرار میکردن پیشم بمونن اما من نمیزاشتم
از خستگی میمردم
رفتم خوابیدم با اینکه خیلی درد داشتم
جین: دخترا جیسو بهوش اومده
رزی: اوهوم
دیدم جین اومد پیشم
نشست روی تخت دستمو گرفت و بوسید
جنی:به دخترا اشاره کردم که بیان بیرون
هی جین چشمات خیسه (اینجا دخترا رفتن بیرون)
نکنه گریه کردی
جین:مهم نیست
تو الان حالت خوبه
اره خوبم
جین:واقعا میگی
واقعا راست میگم
حالا بگو به من گریه کردی
جین:خب اره گریه کردم
چرا مگه بهم قول نداده بودیم اگه خواستیم گریه کنیم به هم بگیم
جین:یهو بقضم ترکید
خب اگه چیزیت میشد چی اگه میمردی من باید چیکار میکردم
هی جین اروم باش خواهش میکنم
(جیسو جین رو بقل میکنه)
ببین جین هق اگه تو گریه کنی منم گریم میگیره
جین:باش قبول
جین اینو هیچ وقت فراموش نکن من هیچ وقت تورو تنها نمیزارم
حتی تو خواب هم تنهات نذاشتم و نخواهم گذاشت
دیدم دارم خیلی ناراحت کننده میکنم خواستم تا یکم جینو خوشحال کنم
البته بگما اگه من ولت کردم نری زن دیگه ای بگیری
جین:چرا اتفاقا یه نفر تو ذهنمه
جیـــــــن خیلی نامردی اصن دیگه قهرم
جین:باشه بابا شوخی کردم
دکتر:سلام بلابدور خانم کیم حالتون خوبه درد که ندارین
سلام دکتر حالم خوبه ممنون نه درد ندارم
دکتر:احتمالا تا شب مرخص بشین
اوکی ممنونم
خب جین از خونه چخبر
جین:خونه هم خوبه من رفتم خونه اما هنوز نرفته تو خونه جنی زنگ زد که حالت خوب نیست منم فوری اومدم
4ساعت بعد
پرستار:سلام دکتر نامه مرخصتون رو اماده کردن شما فقط باید امضا بزنین
کی باید امضا بزنه
پرستار:شما
باشه
امضا کردم و...
لیسا:جین میشه بری بیرون ما به جیسو کمک کنیم لباسش رو دربیاره
جین:باشه
لیسا:بیا جیسو یواش بیا
خب لباس هامو عوض کردم
از در اتاق رفتم بیرون دیدم جین با یه ویلچر وایساده کنار در
جین این چیه
جین:ویلچره تا موقعی که برسیم به ماشین باید بشینی روش
جین خودم میتونم بیام
رزی:عه اونی بشین دیگه
به زور منو نشوندن و رسیدیم به ماشین
بعد نیم ساعت رسیدیم
دختزا اسرار میکردن پیشم بمونن اما من نمیزاشتم
از خستگی میمردم
رفتم خوابیدم با اینکه خیلی درد داشتم
۱۷.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.