استاد من یک مافیاست part ²

یه دختر اومد جلوی ماشین منم سریع ترمز گرفتم که به دختره نخورم
نامجون : هوی کوری نمیبینی ماشین داره میاد
لیسا :استاد شمایید واقعا معذرت میخوام سرم تو کتاب بود ماشین رو ندیدم
نامجون : لیسا تویی
لیسا : اره استاد خب من برم استاد میبینمتون
نامجون : برو سر کلاس میبینمت
ویو ی لیسا
از کی تا حالا استاد داد میزنه حالا ول کن سریع دوییدم سمت کلاس رفتم کنار ایساک نشستم
ایساک : چه عجب اومدی
لیسا : ببخشید داشتم درس میخوندم
ایساک : مگه دیشب درس نخوندی
لیسا : نه یادم رفت
ایساک : پس امتحان علوم رو میوفتی
لیسا : حرف مفت نزن ایساک حوصله ندارم
داشتیم حرف میزدیم که استاد اومد داخل
همه ی کلاس : سلام استاد
نامجون : بشینید میخوام یه چیزی بگم
مینهو : استاد مهمه؟
نامجون : امروز امتحان نمیگیرم
استاد اینو که گفت هورای همه رفت بالا خیلی باحال بود
ویوی نامجون
چند تا تنبل دور خودم جمع کردم
نامجون : اما به جاش میخوام حرف های مهمی رو بهتون بگم البته قبلش یه حضور و غیاب میکنم
پارت سوم رو فردا میزارم