پارت ۵ ادامه ی رمان
دکتر اومد بیرون لیزگه با گریه از دکتر پرسید که حال ییعیت چطوره
دکتر: نگران نباشید حالشون خوبه فقط..
لیزگه: آقای دکتر فقط چی ترو خدا بگین که چیزی نشده شوهرمممم😣😣😣
دکتر : پشت سرش باید پانسمان بشه زخم شده
شیما: کی میتونیم ببینیم مریض و دکتر: یه ۱۰ دقیقه دیگه
۱۰ دقیقه دیگر.......
لیزگه سریع می ره سمت ییعیت و بغلش میکنه و میگه: ییعیت حالت خوبه چیزی نیاز نداری
ییعیت: نه قربونت بشم من این چه وضعیه برای خودت درست کردی رنگ به رو نداری دختر حالت خوبه تو؟
لیزگه :مردم و زنده شدم
ییعت خدا نکنه قربونت برممم من
یک هو لیزگه میافته............
ادامه پارت با آجیم
https://wisgoon.com/asdor2024
(اگر بخواین حمایت کنید دیگه رمان بی رمان یعنی نمی ذارم حمایت ها خیلی کمه چه توی رمان و چه توی ادیت هام اینجوری باشه اصلا فعالیت نمیکنم)
دکتر: نگران نباشید حالشون خوبه فقط..
لیزگه: آقای دکتر فقط چی ترو خدا بگین که چیزی نشده شوهرمممم😣😣😣
دکتر : پشت سرش باید پانسمان بشه زخم شده
شیما: کی میتونیم ببینیم مریض و دکتر: یه ۱۰ دقیقه دیگه
۱۰ دقیقه دیگر.......
لیزگه سریع می ره سمت ییعیت و بغلش میکنه و میگه: ییعیت حالت خوبه چیزی نیاز نداری
ییعیت: نه قربونت بشم من این چه وضعیه برای خودت درست کردی رنگ به رو نداری دختر حالت خوبه تو؟
لیزگه :مردم و زنده شدم
ییعت خدا نکنه قربونت برممم من
یک هو لیزگه میافته............
ادامه پارت با آجیم
https://wisgoon.com/asdor2024
(اگر بخواین حمایت کنید دیگه رمان بی رمان یعنی نمی ذارم حمایت ها خیلی کمه چه توی رمان و چه توی ادیت هام اینجوری باشه اصلا فعالیت نمیکنم)
۱.۸k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.