پارت 20
پارت 20
ناپدریه تهیون: الو! تهیون دیگه... حق اومدن به این خونه رو نداری! دیگه باهام تماس نگیر، مگر اینکه یه کاره مهم داشته باشی یا پول بخوای! خداحافظ!
+: رییس، کارتون عالی بود! حالا میتونین تمام اموالی که به نام مادرش بود به نام خودتون بکنین! ناپدریه تهیون: فردا میریم که کارارو تموم کنیم! +: حتما!
بومگیو: تهیون، خوبی؟ چیشد؟ کی بود؟ چرا چشات پر شد؟!
تهیون: اره خوبم! کسی نبود! فقط میتونی الان تنهام بزاری؟! لطفا فقط برو...
بومگیو : باشه میرم، اما بعدا بگو چی شد! باشه؟ تهیون: باشه .الان برو...
بومگیو: ببخشید میشه مراقب تهیون باشین؟! &: حتما! فقط خودتون کی میاین؟ بومگیو: من فردا میتونم بیام! &: باشه! پس اونوقت فردا یکم زود بیاین دکتر یه کاری باهاتون داره! بومگیو : باشه حتما!
( فردای آن روز)
ناپدریه تهیون: الو! تهیون دیگه... حق اومدن به این خونه رو نداری! دیگه باهام تماس نگیر، مگر اینکه یه کاره مهم داشته باشی یا پول بخوای! خداحافظ!
+: رییس، کارتون عالی بود! حالا میتونین تمام اموالی که به نام مادرش بود به نام خودتون بکنین! ناپدریه تهیون: فردا میریم که کارارو تموم کنیم! +: حتما!
بومگیو: تهیون، خوبی؟ چیشد؟ کی بود؟ چرا چشات پر شد؟!
تهیون: اره خوبم! کسی نبود! فقط میتونی الان تنهام بزاری؟! لطفا فقط برو...
بومگیو : باشه میرم، اما بعدا بگو چی شد! باشه؟ تهیون: باشه .الان برو...
بومگیو: ببخشید میشه مراقب تهیون باشین؟! &: حتما! فقط خودتون کی میاین؟ بومگیو: من فردا میتونم بیام! &: باشه! پس اونوقت فردا یکم زود بیاین دکتر یه کاری باهاتون داره! بومگیو : باشه حتما!
( فردای آن روز)
۲.۲k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.