قلب بنفش پارت

قلب بنفش (پارت 4 )
هستی:رفتم تو اتاق گوشی ارسلان رو بردارم ،رمزش رو عوض کرده بود .تف تو این شانس
ارسلان:بیدار بودم علکی خودمو به خواب زدم ،نمیدونستم داشتم چیکار میکردم
(میدونم اصلا سر در میارین چه خبره ولی پارت های دیگه میفهمین)
هستی:رفتم ارمغان رو بیدار کردم و رفتیم خونه مامانم
،ارمغان بیدار شو
ارمغان:کجا
هستی:بیدار شو می‌خوایم بریم پیش مامان بزرگ اینا
ارمغان :باشه
هستی:وسایل ارمغان و خودمو گذاشتم و رفتم خونه مامانم اینا
ارمغان :مامان چرا داریم میریم ؟
هستی:چون بابات یه مدت نیستش
ارمغان :پس...
هستی:پس مس نداریم بلند شو بریم
(بچه ها ارمغان دختر ارسلان و هستی هستش کلاس ۲ هستش)
....
دیانا:خیلی دل درد داشتم و پاشدم و یه دمنوش درست کردم خوردم و رفتم یه دوش گرفتم
ارسلان:پاشدم دیدم هستی و ارمغان نیستن اسمس دادم به هستی کجایی؟
هستی:هر جا هستیم به تو ربطی نداره.
ارسلان:ببین من کار به تو ندارم هر جا هستی بگو می‌خوام بیام دنبال دخترم
هستی:تا دیشب که اصن نگرانش نبودی
ارسلان:ساکت شو
هستی:ارمغان نمیاد
ارسلان:خوبم میاد که
هستی:من دخترم رو به تو نمیدم که تا صب معلوم نیست کجایی
ارسلان:سر‌کار
هستی:ارمغان رو نمیدم
دیدگاه ها (۶)

خبر خبر!

سلام سلام

قلب بنفش (پارت 3)ارسلان:ازش در آوردم و دوباره کردمشدیانا:کلا...

بیوگرافی

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

رمان بغلی من پارت ۲۶دیانا: رفتم کافه کلی کار داشتم انجام داد...

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط