حس خاص فصل ۱
حس خاص
فصل ۱ پارت ۴
از زبان رافائل
مایکیه !!!
سریع از خونه زدم بیرون و ب سمت مایکی و اسمشو داد زدم
رافائل: مایکیییییی
مایکی سریع برگشت سمتم اما چهرش تغیر کرده بود اول ک دیدم عصبانی بود ولی الان ن الان بیشتر کیوته
مایکی: رافائل چان... نباید اینجا باشی
رافائل: شما هم نباید دم خونه من دعوا کنید .. این همه خیابون برید ی ...
ی مرده : هویی دختره زود بزن ب چاک تا...
ی لگد محکم از مایکی خورد و پرت شد اونطرف منم کپ کردم و راستش یکمی از مایکی ترسیدم
مایکی: حدتو بدون تایجو... حق نداری ب رافائل چیزی بگی
رافائل : ممایکی.....
مایکی: برگشت سمتم با چهره کیوت * بله؟
رافائل: میشه تمومش کنی؟ لطفا
مایکی: باشه و ی نگا ب ی مرد دراز مو زرد کرد و گفت: دراکن ... جنگ تمومه و ب سمت من
دستمو گرفت و با هم ب سمت خونه رفتیم
رافائل : چرا اون موقع از من دفاع...
مایکی: چون .. ما با هم دوستیم دیگ
رافائل: اره...درست میگی
و درو باز کردم و وارد خونه شدیم مایکی رفت سمت مبل و منم رفتم توت فرنگی اوردم با هم بخوریم
ک مایکی گفت...
ادامه دارد...
حمایت کنید تا پارت بعدو بزارم
فصل ۱ پارت ۴
از زبان رافائل
مایکیه !!!
سریع از خونه زدم بیرون و ب سمت مایکی و اسمشو داد زدم
رافائل: مایکیییییی
مایکی سریع برگشت سمتم اما چهرش تغیر کرده بود اول ک دیدم عصبانی بود ولی الان ن الان بیشتر کیوته
مایکی: رافائل چان... نباید اینجا باشی
رافائل: شما هم نباید دم خونه من دعوا کنید .. این همه خیابون برید ی ...
ی مرده : هویی دختره زود بزن ب چاک تا...
ی لگد محکم از مایکی خورد و پرت شد اونطرف منم کپ کردم و راستش یکمی از مایکی ترسیدم
مایکی: حدتو بدون تایجو... حق نداری ب رافائل چیزی بگی
رافائل : ممایکی.....
مایکی: برگشت سمتم با چهره کیوت * بله؟
رافائل: میشه تمومش کنی؟ لطفا
مایکی: باشه و ی نگا ب ی مرد دراز مو زرد کرد و گفت: دراکن ... جنگ تمومه و ب سمت من
دستمو گرفت و با هم ب سمت خونه رفتیم
رافائل : چرا اون موقع از من دفاع...
مایکی: چون .. ما با هم دوستیم دیگ
رافائل: اره...درست میگی
و درو باز کردم و وارد خونه شدیم مایکی رفت سمت مبل و منم رفتم توت فرنگی اوردم با هم بخوریم
ک مایکی گفت...
ادامه دارد...
حمایت کنید تا پارت بعدو بزارم
۱۵.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.