صحبت های یک فن دیگه درباره جیسو در فرودگاه نیویورک
صحبت های یک فن دیگه درباره جیسو در فرودگاه نیویورک
"در فرودگاه یه استف چمدون جیسو برداشت و بعدش پدر جیسو اومد. وقتی که جیسو اومد خیلی کوچیک و سر به زیر بود. من یکم ترسیده بودم و جرئت نداشتم که چیزی بهش بگم. فقط یه دستیار و دوتا دختر با جیسو بودن و هیچ بادیگاردی همراهش نبود.
اولش دستشون رو گرفته بود و هیچ نامه و کادویی رو قبول نمی کرد. جیسو سرش رو خم کرده بود انگار که احساس نا امنی می کرد. بعدش انگار دلش نیومد که نامه و کادو هارو نادیده بگیره و برگشت و اونارو گرفت.
من خیلی خیلی بهش نزدیک بودم در حدی که میتونستم دستمو روی شونش بذارم. واقعا نگران بودم که با نبود بادیگارد اگه کسی با قصد بدی بهش نزدیک بشه چیکار کنم!"
"در فرودگاه یه استف چمدون جیسو برداشت و بعدش پدر جیسو اومد. وقتی که جیسو اومد خیلی کوچیک و سر به زیر بود. من یکم ترسیده بودم و جرئت نداشتم که چیزی بهش بگم. فقط یه دستیار و دوتا دختر با جیسو بودن و هیچ بادیگاردی همراهش نبود.
اولش دستشون رو گرفته بود و هیچ نامه و کادویی رو قبول نمی کرد. جیسو سرش رو خم کرده بود انگار که احساس نا امنی می کرد. بعدش انگار دلش نیومد که نامه و کادو هارو نادیده بگیره و برگشت و اونارو گرفت.
من خیلی خیلی بهش نزدیک بودم در حدی که میتونستم دستمو روی شونش بذارم. واقعا نگران بودم که با نبود بادیگارد اگه کسی با قصد بدی بهش نزدیک بشه چیکار کنم!"
۱.۴k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.