my love story...(: part ⑦
ا/ت روش و کرد به جیمین و تقریبا تو بغلش بود
٭الان میمیرم...حتی اون یارو گف دوست دختر؟..خدایا (: ...یعنی مرده زندگیش؟
میمیرم الان (:
رسیدن دمه خونه ا/ت
ا/ت=مرسی اومدی تا اینجا باهام ^-^
جیمین=خواهش وضیفم بود...فقطــ
ا/ت=به مامانم میگم حتما
ا/ت لبخند زد
ا/ت=فعلا ¡-¡
ا/ت رفت
جیمین لبخند زد
ا/ت=ماماااان بابااااا من اومدم خونه
سکوت...
ا/ت=پوف
تهیونگ=پخ!!!!!!
ا/ت=😐
تهیونگ=نترسیدی؟😑
ا/ت=نخیرم...
جین=خاک تو سرت مگه نگفتم با مایتابه بزن تو سرش؟😑
ا/ت و تهیونگ=...
ا/ت=برادره بزرگه ای شما احیانا؟
جین=حال میده ول کن
تهیونگ و جین=💅🗿
نامجون لبخند زد
نامجون=ا/ت رو دق ندین
تهیونگ=لوسا..
ا/ت=اوما کو
مامان=اینجاااااممم
ا/ت رفت تو آشپزخونه
ا/ت=اوما جیمین گفت عصری با مامانش میان اینجا
مامان=اره مامانش بهم زنگ زد
جین=چخبره تو با این پسره هی میچرخی؟
ا/ت=یا فقط بابا گفت باهاش مهربون باشممم
تهیونگ=اها که تهشم تا اینجا برسونتت نه؟
ا/ت=از کجا میدونین؟😑
نامجون=دفعه بعد اینجا ببینمشــ
نامجون و تهیونگ و جین=میکشمش!
ا/ت=...
مامان=خو حالا دومتر قد و هیکل دارن فاز برشون داشته پاشین برین بینم
تهیونگ و جین و نامجون پاشدن
ا/ت=...
مامان=ببینم...
ا/ت=هوم؟
مامان=تو ازش خوشت میاد؟
ا/ت=هعععععععععععععع نههه نه اوما فقطــ
مامان لبخند زد
اوا=فقط دوستیم
مامان=خب باشه کمک کن خونه رو تمیز کنم
7:12 pm
زنگ خوردن*
مامان=یااا خوش اومدین
نیم ساعت بعد*
تهیونگ=خاله دنی نیومده؟
کارلا=مگه من اون هیکل و تونستم بیارم؟ (:
جین خندید
جین=ما میریم پیشش
کارلا=اره پاشین برین بیارینش
نامون و جین و تهیونگ رفتن
کارلا=چخبر ا/ت جونم؟
ا/ت لبخند زد
ا/ت=سلامتی شما خوبین؟
کارلا=ماهم خوبیم
ا/ت لبخند زد و نگای جیمین کرد
جیمین یکم سرخ شد
ا/ت موهاش و پشته گوشش انداخت و رفت طبقه بالا تو اتاقش
مامان=هی جیمین..
جیمین=ج.جانم؟
مامان=برو پیشش
جیمین=پیشه کی؟ :-:
کارلا=ا/ت دیگه
جیمین=اها چشم😅
جیمیم رفت بقه بالا
در زدن*
ا/ت=بیا تو
جیمین رفت تو
جیمین=سلام
ا/ت=سلام
جیمین نشست رو تخت
جیمین=چه اتاقه باحالی...همش از BTS ـه
ا/ت=اره..
جمین=گروهی که داداشات توشن نه؟
ا/ت=اره...
جیمین=کیوته...
ا/ت نشست کناره جیمین
ا/ت و جیمین همزمان نگاهه هم کردن و جیمین سرخ شد
ا/ت لبخند زد
جیمین=...
جیمین=آم
ا/ت=خب...جیمین
ا/ت=ه.هوم؟
ا/ت دسته جیمین و گرفت
ا/ت=حالا که فک میکنم...تو دوسته واقعا بامزه ای
جیمین=لبووو شدن٭
جیمین=جدی؟
ا/ت=اوهوم
جیمین لبخند زد
زنگ خوردنه گوشیش***
ا/ت جواب میده
ا/ت=الو...............حتما......بله بله الان میام
جیمین=باید بری؟
ا/ت=اره عکسبرداری دارم..میای؟
جیمین=اره!
ا/ت=پس اماده شو
رسیدن*
بعده عکسبرداری*
ا/ت=بیا بریم یچیزی بخوریم...
جیمین=باش...
ا/ت و جیمین دوتا استار باکس میگیرن
ا/ت=وقتی پیشتم خوش میگذره
جیمین لبخند زد
جیمین=جدی؟
ا/ت=بله بله
ا/ت و جیمین خندیدن
ا/ت=او یچیزی رو بینیته
جیمین=ها؟...چی؟
ا/ت=بیا نزدیک تا برش دارم
جیمین صورتشو اورد جلو و ا/ت اروم بینیش و بوسید
جیمین سرخه سرخ شد*
ا/ت=اوپس!...(:😂
جیمین خندید
جیمین=راستی...از این به بعد میشه برگشتن از مدرسه رو باهم بیایم؟...
ا/ت=اوهوم!
٭الان میمیرم...حتی اون یارو گف دوست دختر؟..خدایا (: ...یعنی مرده زندگیش؟
میمیرم الان (:
رسیدن دمه خونه ا/ت
ا/ت=مرسی اومدی تا اینجا باهام ^-^
جیمین=خواهش وضیفم بود...فقطــ
ا/ت=به مامانم میگم حتما
ا/ت لبخند زد
ا/ت=فعلا ¡-¡
ا/ت رفت
جیمین لبخند زد
ا/ت=ماماااان بابااااا من اومدم خونه
سکوت...
ا/ت=پوف
تهیونگ=پخ!!!!!!
ا/ت=😐
تهیونگ=نترسیدی؟😑
ا/ت=نخیرم...
جین=خاک تو سرت مگه نگفتم با مایتابه بزن تو سرش؟😑
ا/ت و تهیونگ=...
ا/ت=برادره بزرگه ای شما احیانا؟
جین=حال میده ول کن
تهیونگ و جین=💅🗿
نامجون لبخند زد
نامجون=ا/ت رو دق ندین
تهیونگ=لوسا..
ا/ت=اوما کو
مامان=اینجاااااممم
ا/ت رفت تو آشپزخونه
ا/ت=اوما جیمین گفت عصری با مامانش میان اینجا
مامان=اره مامانش بهم زنگ زد
جین=چخبره تو با این پسره هی میچرخی؟
ا/ت=یا فقط بابا گفت باهاش مهربون باشممم
تهیونگ=اها که تهشم تا اینجا برسونتت نه؟
ا/ت=از کجا میدونین؟😑
نامجون=دفعه بعد اینجا ببینمشــ
نامجون و تهیونگ و جین=میکشمش!
ا/ت=...
مامان=خو حالا دومتر قد و هیکل دارن فاز برشون داشته پاشین برین بینم
تهیونگ و جین و نامجون پاشدن
ا/ت=...
مامان=ببینم...
ا/ت=هوم؟
مامان=تو ازش خوشت میاد؟
ا/ت=هعععععععععععععع نههه نه اوما فقطــ
مامان لبخند زد
اوا=فقط دوستیم
مامان=خب باشه کمک کن خونه رو تمیز کنم
7:12 pm
زنگ خوردن*
مامان=یااا خوش اومدین
نیم ساعت بعد*
تهیونگ=خاله دنی نیومده؟
کارلا=مگه من اون هیکل و تونستم بیارم؟ (:
جین خندید
جین=ما میریم پیشش
کارلا=اره پاشین برین بیارینش
نامون و جین و تهیونگ رفتن
کارلا=چخبر ا/ت جونم؟
ا/ت لبخند زد
ا/ت=سلامتی شما خوبین؟
کارلا=ماهم خوبیم
ا/ت لبخند زد و نگای جیمین کرد
جیمین یکم سرخ شد
ا/ت موهاش و پشته گوشش انداخت و رفت طبقه بالا تو اتاقش
مامان=هی جیمین..
جیمین=ج.جانم؟
مامان=برو پیشش
جیمین=پیشه کی؟ :-:
کارلا=ا/ت دیگه
جیمین=اها چشم😅
جیمیم رفت بقه بالا
در زدن*
ا/ت=بیا تو
جیمین رفت تو
جیمین=سلام
ا/ت=سلام
جیمین نشست رو تخت
جیمین=چه اتاقه باحالی...همش از BTS ـه
ا/ت=اره..
جمین=گروهی که داداشات توشن نه؟
ا/ت=اره...
جیمین=کیوته...
ا/ت نشست کناره جیمین
ا/ت و جیمین همزمان نگاهه هم کردن و جیمین سرخ شد
ا/ت لبخند زد
جیمین=...
جیمین=آم
ا/ت=خب...جیمین
ا/ت=ه.هوم؟
ا/ت دسته جیمین و گرفت
ا/ت=حالا که فک میکنم...تو دوسته واقعا بامزه ای
جیمین=لبووو شدن٭
جیمین=جدی؟
ا/ت=اوهوم
جیمین لبخند زد
زنگ خوردنه گوشیش***
ا/ت جواب میده
ا/ت=الو...............حتما......بله بله الان میام
جیمین=باید بری؟
ا/ت=اره عکسبرداری دارم..میای؟
جیمین=اره!
ا/ت=پس اماده شو
رسیدن*
بعده عکسبرداری*
ا/ت=بیا بریم یچیزی بخوریم...
جیمین=باش...
ا/ت و جیمین دوتا استار باکس میگیرن
ا/ت=وقتی پیشتم خوش میگذره
جیمین لبخند زد
جیمین=جدی؟
ا/ت=بله بله
ا/ت و جیمین خندیدن
ا/ت=او یچیزی رو بینیته
جیمین=ها؟...چی؟
ا/ت=بیا نزدیک تا برش دارم
جیمین صورتشو اورد جلو و ا/ت اروم بینیش و بوسید
جیمین سرخه سرخ شد*
ا/ت=اوپس!...(:😂
جیمین خندید
جیمین=راستی...از این به بعد میشه برگشتن از مدرسه رو باهم بیایم؟...
ا/ت=اوهوم!
۴۰۰.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.