جرات یا حقیقت پارت ۱
سلام به همگی
من از همه عذر میخوام ما داریم بار میکنیم و سر من خیلی شلوغ بود علاوه بر اون یه چند روزی بود زیاد حالم مساعد نبود به خاطر همین اصلا نمیتونستم چیزی براتون آپ کنم .....ازتون عذر میخوام به خاطر تاخیر زیادی که ایجاد شد.......
بریم برای ادامه ی داستان....
مثل همیشه داشتم داخل بوفه ی دانشگاه با می هی حرف میزدم که یهو همه ی کسایی که اونجا بود مثل چی شروع کردن به جیع زدن.........همینطور که داشتم با دهن باز نگاهشون میکردم.......به طرف
می هی برگشتموگفتم.....
ا/ت : اینا چرا اینجوری کردن......
می هی : به خاطر اون اکیپ هفت نفره اونا سال دومین.....به خاطر جذابیتشون داخل دانشگاه خیلی معروفا......بزرگترینشون کیم سوکجینه بهش میگن جین خدای جذابیته....بعدش مین یونگیه همه به اسم شوگا میشناسنش......کلا استاده ضایع کردنه خلاصه گنگش خیلی بالاس....عاشق خوابه.....اون یکیم کیم نامجونه به RM معروفه...... خرخون اکیپه یه نمره ی ۱۹ هم نداره.....اون جفتیشم جانگ هوسوکه به جیهوپ معروفه....پر انرژی ترینشونه همیشه هم لبخند میزنه و مهربونه.....اون یکی هم پارک جیمینه بهش میگن جیمین کیوت ترین موجودیه که داخل عمرت میتونی ببینی اون جفتیشم کیم تهیونگه به وی معروفه همه ی دخترا عاشقشن اما به هیچ کس پا نمیده سرد و مغروره......اونم اسمش جئون جونگ کوک بهش میگن کوک.......خیلی شیطونه
......واییییییی خدا نگاش کن مثل خرگوشه آدم دلش میخواد بخورتش.....
همونطور که داشتم با یه نگاه عاقل اندر سفیه نگاش میکردم به سمتم برگشتو گفت......
می هی : چه ته.....
ا/ت : تو این همه اطلاعاتو از کجا داری......
می هی : هِه ( پوزخند) منو دست کم گرفتی........ بالاخره منم آدمای خودمو دارم.......
بعدم با غرور بهم نگاه کرد.....همینجور که داشت نگام میکرد یکی زدم پس کلشو گفتم.....
ا/ت : مورد شور خودتو اون آدماتو باهم ببرن.....به جای این کارات دو صفحه درس میخوندی که نمره این ترمت نشه ۱۰........
می هی : خب وقتی با ۱۰ پاس میشم دیگه چرا خودمو انقدر به زحمت بندازم.....
ا/ت : احمق چه زحمتی اون ۱۰ هم که میگیری به خاطر اینکه من چند تا سوالو با تقلب بهت می رسونم......وگرنه خوده خرت که نمیتونی ۲ هم بگیری چه برسه به ۱۰.........
می هی : ممنونم از تخریب روحیه بسیار خوبت........
ا/ت : قابلتو نداشت حالا هم به جای این کارا حرکت کن بریم سر کلاس.....خیر سرمون امروز امتحان داریم......
می هی : چه امتحانی ، اصلا با کی ، چه درسی......
ا/ت : امتحان ریاضی با خانم کوانگ.......
می هی : امکان ندارههههه.....( باداد) مگه اون نگفت هفته ی دیگه......
ا/ت : وقتی میگم سر کلاس میخوابی بگو نه...... آخر کلاس ۳ روز پیش اعلام کرد.....
می هی : حالا چه خاکی به سرم بریزم.......
ا/ت : همون خاکی که قبلا میریختی..... حالا هم اون دهن مبارکتو ببندو حرکت کن که دیرمون شد.....
من از همه عذر میخوام ما داریم بار میکنیم و سر من خیلی شلوغ بود علاوه بر اون یه چند روزی بود زیاد حالم مساعد نبود به خاطر همین اصلا نمیتونستم چیزی براتون آپ کنم .....ازتون عذر میخوام به خاطر تاخیر زیادی که ایجاد شد.......
بریم برای ادامه ی داستان....
مثل همیشه داشتم داخل بوفه ی دانشگاه با می هی حرف میزدم که یهو همه ی کسایی که اونجا بود مثل چی شروع کردن به جیع زدن.........همینطور که داشتم با دهن باز نگاهشون میکردم.......به طرف
می هی برگشتموگفتم.....
ا/ت : اینا چرا اینجوری کردن......
می هی : به خاطر اون اکیپ هفت نفره اونا سال دومین.....به خاطر جذابیتشون داخل دانشگاه خیلی معروفا......بزرگترینشون کیم سوکجینه بهش میگن جین خدای جذابیته....بعدش مین یونگیه همه به اسم شوگا میشناسنش......کلا استاده ضایع کردنه خلاصه گنگش خیلی بالاس....عاشق خوابه.....اون یکیم کیم نامجونه به RM معروفه...... خرخون اکیپه یه نمره ی ۱۹ هم نداره.....اون جفتیشم جانگ هوسوکه به جیهوپ معروفه....پر انرژی ترینشونه همیشه هم لبخند میزنه و مهربونه.....اون یکی هم پارک جیمینه بهش میگن جیمین کیوت ترین موجودیه که داخل عمرت میتونی ببینی اون جفتیشم کیم تهیونگه به وی معروفه همه ی دخترا عاشقشن اما به هیچ کس پا نمیده سرد و مغروره......اونم اسمش جئون جونگ کوک بهش میگن کوک.......خیلی شیطونه
......واییییییی خدا نگاش کن مثل خرگوشه آدم دلش میخواد بخورتش.....
همونطور که داشتم با یه نگاه عاقل اندر سفیه نگاش میکردم به سمتم برگشتو گفت......
می هی : چه ته.....
ا/ت : تو این همه اطلاعاتو از کجا داری......
می هی : هِه ( پوزخند) منو دست کم گرفتی........ بالاخره منم آدمای خودمو دارم.......
بعدم با غرور بهم نگاه کرد.....همینجور که داشت نگام میکرد یکی زدم پس کلشو گفتم.....
ا/ت : مورد شور خودتو اون آدماتو باهم ببرن.....به جای این کارات دو صفحه درس میخوندی که نمره این ترمت نشه ۱۰........
می هی : خب وقتی با ۱۰ پاس میشم دیگه چرا خودمو انقدر به زحمت بندازم.....
ا/ت : احمق چه زحمتی اون ۱۰ هم که میگیری به خاطر اینکه من چند تا سوالو با تقلب بهت می رسونم......وگرنه خوده خرت که نمیتونی ۲ هم بگیری چه برسه به ۱۰.........
می هی : ممنونم از تخریب روحیه بسیار خوبت........
ا/ت : قابلتو نداشت حالا هم به جای این کارا حرکت کن بریم سر کلاس.....خیر سرمون امروز امتحان داریم......
می هی : چه امتحانی ، اصلا با کی ، چه درسی......
ا/ت : امتحان ریاضی با خانم کوانگ.......
می هی : امکان ندارههههه.....( باداد) مگه اون نگفت هفته ی دیگه......
ا/ت : وقتی میگم سر کلاس میخوابی بگو نه...... آخر کلاس ۳ روز پیش اعلام کرد.....
می هی : حالا چه خاکی به سرم بریزم.......
ا/ت : همون خاکی که قبلا میریختی..... حالا هم اون دهن مبارکتو ببندو حرکت کن که دیرمون شد.....
۱۲۱.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.